- تاریخ ثبتنام
- 3/9/17
- ارسالیها
- 1,567
- پسندها
- 21,699
- امتیازها
- 43,073
- مدالها
- 27
سطح
30
- نویسنده موضوع
- مدیرکل
- #91
حالا میتوانست به خاطر بیاورد که آن زخم بهخصوص را در اصل در کجا دیده بود. ماسک کج روی صورت انزو در شب مهمانی، سمت راست صورتش را نمیپوشاند و کاترینا آن زخم را روی صورت او به خوبی به خاطر داشت. انزو سرش را با افسوس تکان داد و انگار که تفریح کرده باشد، با خوشی گفت:
- متاسفانه امکان داره. احتمالاً این رو هم باید بدونی که تهدید کردن جون یه کاپو عواقب بدی داره خانم جوان.
کاترینا دیگر رنگ به چهره نداشت. دستهایش که روی میز گذاشته بود را برداشت و روی پاهایش گذاشت تا انزو نتواند لرزش و رعشهاش را ببیند. با دستمال گلدوزی شدهی سفیدی عرق روی پیشانیاش را پاک کرد و با صدای لرزان و لحن ناامیدی پرسید:
- قراره جسدم رو سالم بذاری... یا ناپدیدش کنی؟
و نگاه خشمگین و درندهی چشمانش، در عرض یک صدم ثانیه،...
- متاسفانه امکان داره. احتمالاً این رو هم باید بدونی که تهدید کردن جون یه کاپو عواقب بدی داره خانم جوان.
کاترینا دیگر رنگ به چهره نداشت. دستهایش که روی میز گذاشته بود را برداشت و روی پاهایش گذاشت تا انزو نتواند لرزش و رعشهاش را ببیند. با دستمال گلدوزی شدهی سفیدی عرق روی پیشانیاش را پاک کرد و با صدای لرزان و لحن ناامیدی پرسید:
- قراره جسدم رو سالم بذاری... یا ناپدیدش کنی؟
و نگاه خشمگین و درندهی چشمانش، در عرض یک صدم ثانیه،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.