- ارسالیها
- 1,034
- پسندها
- 10,783
- امتیازها
- 30,873
- مدالها
- 15
- نویسنده موضوع
- #31
- خب، خب، ما اینجا کیو داریم؟!
بدون اینکه نگاهش کنم بطری رو گرفتم سمتش و گفتم:
- برای اولینبار در این پنج قرن، دیانا پیرس تنها درحال خوردن نوشیدنی!
ایان دراز کشید کنارم که گفتم:
- یعنی باور کنم که بخاطر من دوست دخترت و دوستاشو و داداشت و ول کردی؟!
ایان:
- خوبی بهت نیومده به هیچ عنوان!
- جوابمو ندادی.
ایان:
- امیدوارم از اینکه بهت بگم با دوست دخترم به هم زدم خوشت بیاد!
بلند بلند خندیدم و متعجب گفتم:
- جدی؟ آخ اگه دوست دخترت میدونست که اندازه سیصد سال عمرت دوبرابرشو دوست دختر داشتی خودش میکشتت و بوم باید میاومدیم خاک سپاری با شکوهت!
ایان:
- اصلا ولش کن بابا که نمیشه دودقیقه با تو حرف زد!
- حالا چیشد به هم زدی؟ به نظرم که دختر قشنگی بود!
ایان...
بدون اینکه نگاهش کنم بطری رو گرفتم سمتش و گفتم:
- برای اولینبار در این پنج قرن، دیانا پیرس تنها درحال خوردن نوشیدنی!
ایان دراز کشید کنارم که گفتم:
- یعنی باور کنم که بخاطر من دوست دخترت و دوستاشو و داداشت و ول کردی؟!
ایان:
- خوبی بهت نیومده به هیچ عنوان!
- جوابمو ندادی.
ایان:
- امیدوارم از اینکه بهت بگم با دوست دخترم به هم زدم خوشت بیاد!
بلند بلند خندیدم و متعجب گفتم:
- جدی؟ آخ اگه دوست دخترت میدونست که اندازه سیصد سال عمرت دوبرابرشو دوست دختر داشتی خودش میکشتت و بوم باید میاومدیم خاک سپاری با شکوهت!
ایان:
- اصلا ولش کن بابا که نمیشه دودقیقه با تو حرف زد!
- حالا چیشد به هم زدی؟ به نظرم که دختر قشنگی بود!
ایان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر