ترجمه شده ترجمه دلنوشته (اشعار) bahareh.s | the word i wish i said مترجم انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع bahareh.s
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 18
  • بازدیدها 774
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

bahareh.s

مدیر ترجمه + معلم انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
تاریخ ثبت‌نام
3/9/19
ارسالی‌ها
1,618
پسندها
20,784
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
نیمه‌ی خالی‌ات رو پُر کن!
***

«سوءاستفاده کردن»
انگار تو تمام پروانه‌های وجودمو کشتی
اما با این حال من هنوز دوست دارم
***

دوست دارم. طوری که انگار هیچ صدمه‌ای ندیدم
***

شما نمی‌تونید کسی رو مجبور و متقاعد کنید که دوستتون داشته
باشن، خودشون متوجه میشن
***

رابطه‌ها مثل ساختن خونه می‌مونن. اولش با دعواهای کوچیک شروع میشه
بعدش دعواهای بزرگ، خوشحالی و احساس خوش‌بختی، آخرش که ساخت خونه
تموم میشه؛ تعمیرات جزئی می‌مونن و شما تا باقی مونده‌ی زندگیتون توی اون خونه‌ی پر از
امید زندگی می‌کنید
***

«وای(واو)»
دوست دارم
***

من دیوونه نیستم.
فقط آسیب دیدم!
***

وقتی می‌خندی، قلبم پر از شادی میشه
***

ذهن من پر از افکاری درمورد من و تو است
این‌که اگه نمی‌رفتی، الان چه وضعی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : bahareh.s

bahareh.s

مدیر ترجمه + معلم انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
تاریخ ثبت‌نام
3/9/19
ارسالی‌ها
1,618
پسندها
20,784
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
«شاید یک پیش‌بینی از آینده باشد»
همیشه این رویای تکراری رو می‌بینم، تو خیلی دوری از من، به سمتت می‌دوم
هرچه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوم؛ چشمانمان به یک‌دیگر نگاهی عمیق می‌اندازد.
ناگهان زیرپاهایم خالی می‌شود و من توی سوراخی عمیق می‌افتم. بیدار می‌شوم.
آخرین تصویری که از اول صبح توی ذهنم مونده، تویی! که از این‌که ناتوان توی
اون سوراخ عمیق افتادم و فریاد می‌کشم بی‌احساس نگاهم می‌کنی و بدون هیچ‌حرفی
دستت رو هم برای کمک دراز نمی‌کنی!
***

اگه تحمل کردن آسونه پس چرا عاشق شدن این‌طور نباشه؟
***

«یک تراژدی»
دیروز، برات دوتا شعر عاشقانه نوشتم، دورشون نخی پیچوندم و جایی گذاشتم که بتونی
پیداشون کنی، امیدی که دیروز از دوباره شروع کردنمون بهم دست داده بود باعث شد
که فکر کنم شاید بتونم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

مدیر ترجمه + معلم انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
تاریخ ثبت‌نام
3/9/19
ارسالی‌ها
1,618
پسندها
20,784
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
فصل 3:
صفحات تاریک‌تر


مراقب باشید:
این بخش، مخصوص صفحات تاریک‌تر هستند، صفحاتی که دیگران جرأت نوشتن درباره‌شان را ندارند! این صفحات متفاوت‌اند، چون دیگر اجازه نمی‌دهم که آن‌ها را در سایه پنهان نگه‌دارم. من آن‌ها را نوشته‌ام؛ اما هرگز آن‌ها را به کسی نشان ندادم. این‌ها چیزهایی هستند که از گفتنشان می‌ترسم! من از افرادی می‌ترسم که بعد از خواندن این‌ها من را متفاوت درک کنند، ترحم در چشمانشان برق بزند؛ اما من هیچ ترحمی نمی‌خواهم! این‌ها صفحاتی هستند که هیچ‌کس راجع‌به‌شان حرفی نمی‌زند.
یک هشدار (با اسلحه‌ی سرد):
ممکن است گاهی صفحات زیاد شوند، درواقع این صفحات را نوشتم، این‌جا هستند تا نشانتان دهم که چقدر این احساسات، افکار و... واقعی هستند! اگر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : bahareh.s

bahareh.s

مدیر ترجمه + معلم انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
تاریخ ثبت‌نام
3/9/19
ارسالی‌ها
1,618
پسندها
20,784
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #14
ورود به دو جولای دو هزار و هجده:

یکی دیگه از اون روزهای تاریک از راه رسید، تا حالا فکر نمی‌کنم ان‌قدر احساس تنها کرده باشم. امروز صبح، سه ساعت زودتر از آلارم ساعت از خواب بیدار شدم اون هم به این امید و آرزو که هیچ اتفاق بدی نیوفتاده باشه. که من سه‌ شنبه ششم جولای از خواب بیدار میشم و می‌فهمم که همه‌اش فقط یه کابوس بوده؛ اما این‌طور نشد، من هنوز همونم و این واقعیته! یه نوجوون احمقم حتی ممکن یه شلخته‌ هم باشم کی می‌دونه؟ ولی چرا همه‌اش زندگی من داره یک برنامه رو هی تکرار می‌کنه؟ چرا با من مثل یه عروسک خیمه شب بازی رفتار می‌شه؟ چرا برای اون‌ها به قول خودشون زیاد کافی نیستم؟ ذهن من براش زیاد از حد فکر کردن عادی شده... حتی ذهنم برای دیوونه بودنم زیادی عاقله! این برش‌ها و زخمایی که روی دست و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : bahareh.s

bahareh.s

مدیر ترجمه + معلم انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
تاریخ ثبت‌نام
3/9/19
ارسالی‌ها
1,618
پسندها
20,784
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #15
فصل 4:
درک(تحقق)


این فصل درمورد درک شما پس از یک حادثه است. زمانی که فکر می‌کنید همه چیز بسیار عالی است اما وقتی به عمق قضیه نگاه می‌کنید متوجه می‌شوید که بله! این‌ها هم جزو کلماتی هستند که آرزو می‌کنم که هیچ‌وقت نمی‌نوشتم اما آن‌ها همان‌هایی هستند که نشان می‌دهند شما هیچ‌وقت یک درک (تحقق) خشن را نمی‌خواهید و همیشه دنبال یک درک شیرین مثل عسل از یک قضیه هستید. اما یک بار دیگر باید بگویم، این‌ها هم همان کلماتی حساب می‌شوند که از گفتن و نوشتنشان می‌ترسم. این‌ها درک‌هایی هستند که شب‌ها من را در بر می‌گیرند. این‌ها شعرهایی هستند که نگاه کردن بهشان دردناک است. از وقتی که آن‌ها را نوشتم در ذهنم بیشترین فکر را راجع‌به‌شان می‌کردم؛ اما حقیقت داشتند، نه تک‌ به تک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : bahareh.s

bahareh.s

مدیر ترجمه + معلم انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
تاریخ ثبت‌نام
3/9/19
ارسالی‌ها
1,618
پسندها
20,784
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #16
ذهنم با تمام افکاری که می‌توانستیم باشیم منفجر می‌شود... .
***

ده و پنجاه و پنج دقیقه صبح
از دست دادنت همیشه با بارش بارون همراهه؛ اما امروز رعد و برق زد!
***

باهام حرف بزن
***

نمی‌دونستم ان‌قدر دور ریختنی‌ام
***

او همان شعری است که جرأت نوشتنش را ندارم.
می‌ترسیدم کلماتی که انتخاب می‌کنم را ببیند، زیرا او همان‌کسی است
که دیوانه‌وار دوستش دارم؛ حتی اگر اعتراف نکنم!
***

من نمی‌تونم قهرمانت باشم
***

تو فکر می‌کنی همه‌ی اینا بازیه
و من همون کارت موردعلاقه‌تم
***

من از گفتنش متنفرم اما احساس می‌کنم هیچ‌وقت توی
زندگی تو وجود نداشتم. چون وقتی بهم عشق می‌ورزیدی
احساس می‌کردم همه‌شون از روی عمده برای این‌که شکاف تنهایی‌ت
رو پر کنم و اون توجهی که می‌خوای رو بهت بکنم!
***

من ازت منتفر نیستم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : bahareh.s

bahareh.s

مدیر ترجمه + معلم انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
تاریخ ثبت‌نام
3/9/19
ارسالی‌ها
1,618
پسندها
20,784
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #17
فصل 4:
سؤالاتی از این دنیای کوچک


این چپتر متعلق به "سؤالاتی از این دنیای کوچک" است. قبل از این تمام فصل‌ها مربوط به سوالاتی از دنیای خودمان در ذهنمان بود، با این حساب به فکر خطور کرد که چرا سؤالاتی از این دنیای واقعی نپرسیم؟ واقعی یا ساخته شده، فرقی ندارد هیچ‌وقت هم فرق‌شان را نفهمیدم راستش را بخواهید! پس بهتر است بگویم ساخته شده؛ خودم آن را درست کرده باشم بهتر است چون می‌توانم قوانین و افکار خودم را درش وضع کنم و تمام افراد منفی را از درونش حذف کنم! دنیای درون سرم دنیایی وحشی است، اگر بخواهید بدانید درونش چه خبر است شاید یک کتاب دیگر بشود(شاید هم باید یکی در این باره بنویسم!) این فصل راجع‌به دنیای زیبای آشفته‌ایست که ما درونش زندگی می‌کنیم و همین‌طور دنیایی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : bahareh.s

bahareh.s

مدیر ترجمه + معلم انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
تاریخ ثبت‌نام
3/9/19
ارسالی‌ها
1,618
پسندها
20,784
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #18
خیلی احمقانه سخته که عاشق کسی باشی اما از این‌که
قراره بهت آسیب بزنه یا ترکت کنه همه‌ش در ترس بگذرونی
ما قبل از این‌که دیگران قلبمون رو بشکنن قبلشون رو می‌شکنیم
چون ترجیح میدیم شکسته یا صدمه دیده به نظر نرسیم؛ چون ترجیح میدیم
عوضی باشیم که کسی رو رها کرده. چه دنیای لعنتی بی‌رحمی!
***

از دنیا خوشم نمیاد، پس دنیای خودمو می‌سازم
***

دنیا خیلی به پول و کارهای مادی متکی شده.
لباس پنج دلاری که من از سر کوچه برای خودم می‌خرم
دقیقاً به خوبی همون لباس پنجاه دلاری توئه که از جای دیگه‌ای
می‌خری! این ماشین منه به خوبی هم کارم رو راه می‌ندازه، من به یدونه
دیگه نیاز دارم؟ مشخصاً نه! اون فقط یک شیء حتی بهتر از اون دمپایی‌هایی
نیست که برای دیدن خانواده‌ات بهشون نیاز داری، می‌دونم، اصلاً فهمیدم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : bahareh.s

bahareh.s

مدیر ترجمه + معلم انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
تاریخ ثبت‌نام
3/9/19
ارسالی‌ها
1,618
پسندها
20,784
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #19
سخن نویسنده:
از شما برای خواندن یکی دیگر از کتاب‌های وحشی‌ام که در میهمانی که بین مغز و قلب گیرانم نوشته شده تشکر می‌کنم! امیدوارم از خواندنش لذت برده باشید. امیدوارم که بعضی از شما توانسته باشید با متن‌ها ارتباط برقرار کنید. نوشتن، یک مکان امن است و نوشتن با کلمات فشرده در کاغذ آسان‌تر و بهتر از پرحرفی مثل آدم‌های پرحرف است. اگر از کارم لذت بردید ممنون می‌شم اطلاعی بدید. متشکرم!

سخن مترجم:
ممنون از شما برای خواندن یکی دیگه از کارهای ترجمه‌ام. امیدوارم تونسته باشم به درستی تمام منظور کلمات نویسنده رو رسونده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : bahareh.s
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا