متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

ترجمه کامل شده ترجمه داستان یک شروع تازه|Mwrym.Y مترجم انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Dark Angel

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
816
پسندها
15,506
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #11
فصل پنجم

جاشوا نگاهی به اِولین انداخت و دست‌هایش را در دست‌های دختر گذاشت. علاقه‌ای در دست‌هایش بود. بوی عطر اِولین هر روز او را دیوانه می‌کرد. جاشوا برای اولین بار می‌خواست پا روی مغز و افکارش بگذارد و به ندای دلش گوش دهد. در چشمان همدیگر نگاه کردند و با هم دیگر به طرف آتش رفتند. جاشوا آرام زمزمه کرد:
- نمی‌دونم چم شده! هیچ وقت این طوری نبودم. دیگه نمی‌تونم تظاهر به دوری کنم. بیشتر از قبل تو رو دوست دارم و با این که خیلی سخت بود، اما سعی کردم که ازت دور بمونم.
اِولین به حرف‌های جاشوا گوش می‌داد. این حرف‌ها را زیاد شنیده بود، اما یک حسی به او می‌‌گفت که این دفعه فرق دارد! اِولین جواب داد:
- خب، پس از من دور نشو!
اِولین با احساساتی پرشده بود که خودش هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,727
پسندها
33,252
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #12
IMG_20200706_144838_183.jpg
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
87
بازدیدها
2,402
پاسخ‌ها
30
بازدیدها
1,284
عقب
بالا