- تاریخ ثبتنام
- 4/9/20
- ارسالیها
- 5,145
- پسندها
- 155,319
- امتیازها
- 80,673
- مدالها
- 30
سطح
43
- نویسنده موضوع
- #41
از دید کایلی آن مرد کمی رفتار عصبی از خود نشان میداد چون مدام پای چپش را به زمین میکوبید، تا حدودی هم سعی میکرد از نگاه مستقیم به چشمان دو کارآگاه طفره برود.
کایلی با تمام این حرکات به این نتیجه رسید که مرد چاق دارد چیزی را از آنها مخفی میکند. نمیتوانست بدون جواب از آنجا برود. شاید میشد راه دیگری پیدا کند تا به آن اطلاعات دست پیدا کنند اما بدون شک وقت زیادی از آنها میگرفت.
صدای دوست خیالی نورمن، لیزا آدامز از پشت سرش شنیده شد که میگفت:
- میتونی تحت فشار بذاریش، اون آدم عصبیه. ازش استفاده کن.
کارآگاه گفت:
- به نفعته اسناد اون معامله رو برامون بیاری و هرچی میدونی بگی. اگه ما امشب دست خالی از اینجا بریم دفعهی بعد آدمای بهتری پیداشون نمیشه. دفعهی بعد FBI میاد اینجا و مطمئن...
کایلی با تمام این حرکات به این نتیجه رسید که مرد چاق دارد چیزی را از آنها مخفی میکند. نمیتوانست بدون جواب از آنجا برود. شاید میشد راه دیگری پیدا کند تا به آن اطلاعات دست پیدا کنند اما بدون شک وقت زیادی از آنها میگرفت.
صدای دوست خیالی نورمن، لیزا آدامز از پشت سرش شنیده شد که میگفت:
- میتونی تحت فشار بذاریش، اون آدم عصبیه. ازش استفاده کن.
کارآگاه گفت:
- به نفعته اسناد اون معامله رو برامون بیاری و هرچی میدونی بگی. اگه ما امشب دست خالی از اینجا بریم دفعهی بعد آدمای بهتری پیداشون نمیشه. دفعهی بعد FBI میاد اینجا و مطمئن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.