• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه دوم تراژدی رمان سیاه برف | نفیسه سادات امیرلطیفی کاربر انجمن یک رمان

Nafise amirlatifi

مدیر تالار نقد + نویسنده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
20/5/21
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
13,664
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #241
صدای برخورد بارون به سقف ماشین ماتم دلمو بیشتر کرد. کارن مثل همیشه منتظر بود تا خودم بگم و من بی جون زمزمه کردم.
- اشکال نداره... وقتی بمیرم و دوباره به زندگی برگردم حتما میتونم خوب زندگی کنم. بدون حسرت.فقط خدا کنه تو زندگی بعدیم باز هم هورناز دخترم باشه...از بودنش لذت ببرم و کسی ازم نگیرتش.
اشک غلیظ و شوری از بین لب‌هام وارد شد و لرز بدنم شدت گرفت. از تنم عطر بردیا رو میگرفتم و حالم بهم می‌خورد.
- کارن جان یکم زودتر میری؟من باید دوش بگیرم.
تا وقتی برسم خونه‌ و باعجله وارد حموم بشم صدایی از کارن درنیومد همین که در حموم رو بستم از پشت در فریاد زد:
کفشت پر از خون شده،بیا بیرون ببینم چته.
دوش آب گرم رو باز کردم و نالیدم.
- ۵ دقیقه بهم زمان بده میام.
دوش گرمم از پنج دقیقه به یک ساعت تبدیل شد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

مدیر تالار نقد + نویسنده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
20/5/21
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
13,664
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #242
سرم به چپ می‌پرید و نفس‌هام منقطع بود. پیشونیش رو به پیشونیم چسبوند تا پرش سرمو کنترل کنه
- آروم عشق من. باهام نفس بکش خب؟ ببین یک دو سه دَم...هوف حالا بازدم...افرین عشقم دوباره.
السا حوله رو از دور موهام کشید خیسی موهام و آب سردی که بهم میپاشید با نفس های عمیقی که همراه کارن می‌کشیدم از فشار مغزم کم کرد. سردی مایعی رو پشت لبم حس کردم و بعد تمام بدنم لمس شد. با کمک کارن به دیوار تکیه دادم با پشت دستش خونی که از دماغم اومده بود رو پاک کرد
-السا تو مواظبش باش من کار دارم.
می‌دونستم داره میره سراغش، از ترس اینکه بردیا بهش بگه باهام چیکار کرده دستشو کشیدم.
-نرو کارن.
السا روی موهام دست کشید.
-کار بدی نکردی برفین آفرین بهت درست ترین تصمیم گرفتی بچه توی ناز و نعمت بزرگ میشه توهم خیالت راحته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Nafise amirlatifi

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 7)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا