- ارسالیها
- 1,890
- پسندها
- 4,410
- امتیازها
- 22,673
- مدالها
- 23
- نویسنده موضوع
- #71
آرتا دستش را مشت کرد و لب زد:
- آرتمیس اینها جداست میفهمی؟!
آراز بعد از دیدن آن دو لب باز کرد:
- سر چی دعوا میکنید؟!
آرتمیس به سمت آراز برگشت و با اخم نگاهش کرد. دوباره نگاهش را به آرتا دوخت و ادامه داد:
- شماها وقتی تصمیم گرفتید پس میتونید برید.
آرتا دستش را به موهایش برد و موهایش را چنگ زد و پوفی کشید و لب زد:
- آرتمیس بفهم همه چی اوکی میشه ولی هرکسی تو یک چیزی مهارت داره.
آرتمیس نیشخندی زد و لب زد:
- الان میخوای بگی به من نیاز دارید؟!
آرتا اخمی میکند و لب میزند:
- نمیخوام این رو بگم ها ولی بله.
آرتمیس بلند خندید و صندلی را به عقب کشید و نشست و لب زد:
- پس از سازمان ما من و عقاب تیز، از سازمان مار سمی مشخص نیست از سازمان شما هم... .
آرتمیس...
- آرتمیس اینها جداست میفهمی؟!
آراز بعد از دیدن آن دو لب باز کرد:
- سر چی دعوا میکنید؟!
آرتمیس به سمت آراز برگشت و با اخم نگاهش کرد. دوباره نگاهش را به آرتا دوخت و ادامه داد:
- شماها وقتی تصمیم گرفتید پس میتونید برید.
آرتا دستش را به موهایش برد و موهایش را چنگ زد و پوفی کشید و لب زد:
- آرتمیس بفهم همه چی اوکی میشه ولی هرکسی تو یک چیزی مهارت داره.
آرتمیس نیشخندی زد و لب زد:
- الان میخوای بگی به من نیاز دارید؟!
آرتا اخمی میکند و لب میزند:
- نمیخوام این رو بگم ها ولی بله.
آرتمیس بلند خندید و صندلی را به عقب کشید و نشست و لب زد:
- پس از سازمان ما من و عقاب تیز، از سازمان مار سمی مشخص نیست از سازمان شما هم... .
آرتمیس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.