• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان برگرد جبران می‌کنم | عسل کورکور کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Asal.k85
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 147
  • بازدیدها 6,135
  • کاربران تگ شده هیچ

Asal.k85

مدیر بازنشسته پزشکی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
20/1/22
ارسالی‌ها
655
پسندها
2,745
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #141
خواستم امیدوار بشم ولی خیره به نیم‌رخی که تمام رخ به فرهاد خیره بود ادامه داد:
- این چیزا دیگه کاری نداری و خیلی راحت میشه با یه شناسنامه جعلی و تقلبی اوکیش کرد.
خم شد و از روی میز شناسنامه‌ی قهوه‌ی تیره رو برداشت و سمتم گرفت.
- این شناسنامه‌ی اصلیتِ. اون شناسنامه فرمالیته بود یا می‌شد گفت فقط مشخصاتش جایگزین شده بود وگرنه بقیه‌ش درست بود.
با مکث و لرزون گفتم:
- منظورم از درسته چیه؟ اون اسم؟
دستی به پیشونیش کشید و با صدای زنگ در بلند شد و به سمتش رفت. نگاهی به شناسنامه‌م انداختم. هیچ هیچ همسری توش نبود. من با شناسنامه‌ی سفید باهاش ازدواج کردم و ازش بچه‌دارم؟ دلش واسه بچه‌ش نسوخت؟ نه این‌ها چرندِ فرهاد من اهل این چیزا نیست اصلاً نگه خوده اون مرد نگفت خیلی راحت میشه جعل کرد ساید خودش جعل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته پزشکی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
20/1/22
ارسالی‌ها
655
پسندها
2,745
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #142
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته پزشکی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
20/1/22
ارسالی‌ها
655
پسندها
2,745
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #143
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته پزشکی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
20/1/22
ارسالی‌ها
655
پسندها
2,745
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #144
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته پزشکی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
20/1/22
ارسالی‌ها
655
پسندها
2,745
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #145
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته پزشکی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
20/1/22
ارسالی‌ها
655
پسندها
2,745
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #146
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته پزشکی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
20/1/22
ارسالی‌ها
655
پسندها
2,745
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #147
دیگه نتونستم تحمل کنم و از اعماق وجودم جیغ زدم. فحش دادم ناله سر دادم و واسه دل بیچاره‌م که ذره‌ذره شد خون گریه کردم.
خودم رو زدم دستم‌هام رو گرفت، بچه‌ی من حر... . شدت اشک‌هام بیشتر شد حتی نمی‌خواستم باور کنم که چی‌شده و این مدت تمام بازیچه‌ی دست فرهاد بود.
- چرا لعنتی؟ چیکارت کردم مگه؟ عوضی من اومدم که فقط کمکت کنم خوب بشی لعنتی؟ این بود جوابم؟ دروغگو.
مرد دست‌هام رو محکم گرفته بود که خودزنی نکنم محکم غرید:
- بس کن به خودت داری آسیب می‌زنی.
جیغ زدم:
- بزار بمیرم. دیگه این زندگی کوفتی رو نمی‌خوام. خدا لعنتتون کنه. مادرم چرا این‌کار رو باهام کرد؟ من دوستت داشتم لعنتی واست تو روی بابام ایستادم! بخاطر تو قید عزیزترینم رو زدم این بود جوابم؟ من فقط محرم دوساله‌ت بودم لعنتی؟ یا شایدم زیر خ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Asal.k85

Asal.k85

مدیر بازنشسته پزشکی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
20/1/22
ارسالی‌ها
655
پسندها
2,745
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
17
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #148
یعنی فرهاد واقعاً..‌.؟ نه! نمی‌تونستم باور کنم اصلاً قلبم توان باور این حقیقت یا دروغ رو نداشت و نداره. از درون دارم دیوونه میشم.
خدایا خودت کمک کن، نمی‌کشم دیگه! چطور ممکنه اصلاً ما اون روز فقط آزمایش دادیم همین.
چطور به این‌جا رسید؟ به جایی که بگن بچه‌ت از فرهاد نیست؟ بگن فرهاد شوهرت نیست؟ ما رفتیم محضر مگه میشه؟ ما حتی واسه طلاق هم محضر رفتیم! این چیزی نیست که بشه فراموش کرد.
ولی این‌که میگن اِذنِ پدر یعنی چی آخه؟ نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم بغضم رو فرو بردم. هجوم سوال‌های زیاد داشت روانیم می‌کرد.
الان واقعاً به بابا و آری بیش از حد نیاز داشتم، دوست نداشتم تماس بگیرم دوست دارم پیشم باشن تا بغلشون کنم... الان و این لحظه هیچی جز بغل بابام رو نمی‌خوام.
من دختر لوس بابام بودم قبل دانشگاه و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Asal.k85

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 9)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا