- تاریخ ثبتنام
- 31/10/20
- ارسالیها
- 554
- پسندها
- 4,368
- امتیازها
- 17,473
- مدالها
- 13
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #61
به تحلیلهای ترسناکش در مورد تابان توجهی نکردم. یه نگاه عاقل اندر سفیه حوالهاش کردم و گفتم:
- آخه من چی دارم که بخوان خفتم کنن؟ ته تهش با پول لباسام میشه یا ساندویچ خرید. بعدشم، منو دست کم گرفتیا اخوی، من خفت نمیشم، خفت میکنم!
لبخند ژکوندی زد و گفت:
- جمله اولت قشنگ بود، بقیهاش نه! حالا بیخیال این حرفا. اومدم دنبالت باهم بریم پای دیگ حلیم.
- امشبم هیئته مگه؟
تأیید کرد و من مردد موندم. اگه نمیرفتم، محمدطاها دلخور میشد. اگه میرفتم، هم از درسهام عقب میافتادم و هم احتمالا حین شور دادن حلیم از بیخوابی بیهوش میشدم. ولی چه حال غریب و ناملموسی داشت بعد از دزدی دیگ حلیم امام حسین رو شور دادن! با سر ناخن گونهام رو خاروندم و گفتم:
- دلم میخواد ها، ولی... .
هنوز جمله رو...
- آخه من چی دارم که بخوان خفتم کنن؟ ته تهش با پول لباسام میشه یا ساندویچ خرید. بعدشم، منو دست کم گرفتیا اخوی، من خفت نمیشم، خفت میکنم!
لبخند ژکوندی زد و گفت:
- جمله اولت قشنگ بود، بقیهاش نه! حالا بیخیال این حرفا. اومدم دنبالت باهم بریم پای دیگ حلیم.
- امشبم هیئته مگه؟
تأیید کرد و من مردد موندم. اگه نمیرفتم، محمدطاها دلخور میشد. اگه میرفتم، هم از درسهام عقب میافتادم و هم احتمالا حین شور دادن حلیم از بیخوابی بیهوش میشدم. ولی چه حال غریب و ناملموسی داشت بعد از دزدی دیگ حلیم امام حسین رو شور دادن! با سر ناخن گونهام رو خاروندم و گفتم:
- دلم میخواد ها، ولی... .
هنوز جمله رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش