مطربا اسرار ما را بازگواشعار آغاز شده با حرف م
ملامت گوی عاشق را
چه گوید مردم دانا؟
که حال غرقه در دریا،
نداند خفته بر ساحل!
منم که با عشق ترا در دل خود جا دادممنم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
من هماندم که وضو ساختم از چشمه عشقمنم که با عشق ترا در دل خود جا دادم
و تو بودی که مرا بیهیچ حرفی رد کردی
من همانم که بیتو هرگز نتوانممن هماندم که وضو ساختم از چشمه عشق
چهار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست