- تاریخ ثبتنام
- 6/8/22
- ارسالیها
- 1,958
- پسندها
- 4,706
- امتیازها
- 28,973
- مدالها
- 17
کز مشرق خيال دميده استکسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
محقق است که او حاصل بصر دارد
آغاز مي کنم
من با تو مي نويسم و مي خوانم
من با تو راه مي روم و حرف مي زنم
کز مشرق خيال دميده استکسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
محقق است که او حاصل بصر دارد
کافرم با دردم ار هرگز به درمان کار هستکویرم که شود، باز تویی همدم من!
بنازم آن چشمهایی که هست برای من!
کام دلم ز زهر غم هجر گشته تلخکافرم با دردم ار هرگز به درمان کار هست
خاک عالم بر سر درمان چو درد یار هست
میوه نارد باغ عمرم ورنه در هر شاخ و برگ
صد هزاران نوک پیکان بهر من دربار هست
کاش پیوسته گل و سبزه وصنرا باشدکاروان رفت و مرا مهلتی اینقدر نماند
که ببوسم دم رفتن لب چو قند ترش
کمال حسن رویت را صفت کردن نمیدانمکاش پیوسته گل و سبزه وصنرا باشد
گلرخان را سر گلگشت وتماشا باشد
کنج همین معرکه دارت زدندکفرست گر دلت را به دیگری سپاری
تو کافر بودی و من از ابتدا نمیدانستم