تا کی غم آن خورم که دارم یا نهاشعاری که با حرف ت آغاز شدن اینجا قرار میگیرند.
تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
تا کی این شاه پری پر و رو حوری لشکرتا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
تاریک شد از مهر دل افروزم روزتا کی این شاه پری پر و رو حوری لشکر
باج عیاشی خود از زن دهقان گیرد
تا از این سلطنت خانه برافکن نامی
هست ایران نتواند سر و سامان گیرد
تنم تابوت غمگینی که جانم را نمیفهمدتاریک شد از مهر دل افروزم روز
شد تیره شب، از آه جگرسوزم روز
شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم
اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز
تمنای وفا داری مرا هرگز نبود از توتنم تابوت غمگینی که جانم را نمیفهمد
دل تنگم حصار استخوانم را نمیفهمد
تویی به جای همهتمنای وفا داری مرا هرگز نبود از تو
ولی ای بی وفا از بی وفا هم انتظاری هست
ترک یاران کرده ای ای بیوفا یار این کندتویی به جای همه
هیچکس به جای تو نیست
تا توانی رفع غم از چهرهای غمناک کنترک یاران کرده ای ای بیوفا یار این کند
دل ز پیمان برگرفتی هیچ دلدار این کند
ترک ما کردی و کردی دشمنی با دوستان
شرم بادت زین عملها یار با یار این کند
توبه بی جا نمودم توبه کردم باده راتا توانی رفع غم از چهرهای غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است، اشکی پاک کن