- تاریخ ثبتنام
- 10/8/20
- ارسالیها
- 3,594
- پسندها
- 7,271
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
زندگی باید کرد گاه با تلخی راهزندگی باید کرد
گاه با یک دل تنگ...
گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید درمیان باران
گاه باید خندید با غمی بی پایان
زندگی باید کرد گاه با تلخی راهزندگی باید کرد
گاه با یک دل تنگ...
زين گونهام كه در غم غربت شكيب نيستزندگی باید کرد گاه با تلخی راه
گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید درمیان باران
گاه باید خندید با غمی بی پایان
زنده دلها میشوند از عشق، م**س.تزين گونهام كه در غم غربت شكيب نيست
گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست
جانم بگير و صحبت جانانهام ببخش
كز جان شكيب هست و ز جانان شكيب نيست
زین آتش نهفته که در سینه ی من استز تمام بودنی ها تو همین از آن من باش
که به غیر با تو بودن دلم آرزو ندارد...
زلف مشکین تو یک عمر تأمل داردزین آتش نهفته که در سینه ی من است
خورشید شعله ای است که در آسمان گرفت
ز تو دارم این غم خوش به جهان از این چه خوشترزلف مشکین تو یک عمر تأمل دارد
نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت
آه نگذاشت اثر از دل صد پاره من
چون نسیمی که بر اوراق خزان دیده گذشت
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذارز تو دارم این غم خوش به جهان از این چه خوشتر
تو چه دادیَم که گویم که از آن بهام ندادی
چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشین
به از این در تماشا که به روی من گشادی
زخمی به گل کهنه ما کاشت خداوندزلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار
چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست
دلِ من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست
زندگاني گر کسي بي عشق خواهد من نخواهمزخمی به گل کهنه ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
آنگاه همان زخم، همان کوره کوچک
شد قلّه یک آه، مسیر فوران شد