مشاعره مشاعره با حرف ج

[ملکه جهنمی❄]

جان کندن عبث را بر خود کنیم شیرین
یکچند کوه می کند بیهوده کوهکن هم​

جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش چو حق بر تو پاشد تو بر خلق پاش

 

[ꜱᴀʜᴇʟ]

جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش چو حق بر تو پاشد تو بر خلق پاش

جان خوشست اما نمی خواهم که جان گویم تو را
خواهــم از جــان خـوش تری یابم که آن گویم تــو را​

 

[ملکه جهنمی❄]

جان خوشست اما نمی خواهم که جان گویم تو را
خواهــم از جــان خـوش تری یابم که آن گویم تــو را​

جمع ما جمع نباشد تو پریشان باشی یاد حیرانی ما آری و حیران باشی

 

[ꜱᴀʜᴇʟ]

جمع ما جمع نباشد تو پریشان باشی یاد حیرانی ما آری و حیران باشی

جان و دل و عقل هر سه هستند
در عشق تو چون دو چشم یک تن​

 

[ملکه جهنمی❄]

جان و دل و عقل هر سه هستند
در عشق تو چون دو چشم یک تن​

جمعیتشان در پریشانی خوش ست

قوت، جوع و جامه، عریانی خوش ست

 

[ꜱᴀʜᴇʟ]

جمعیتشان در پریشانی خوش ست

قوت، جوع و جامه، عریانی خوش ست

جان فشان و راه کوب و راد زی و مرد باش
تا شوی باقی چو دامن بر فشانی زین دمن​

 

[ملکه جهنمی❄]

جان فشان و راه کوب و راد زی و مرد باش
تا شوی باقی چو دامن بر فشانی زین دمن​

جهان گشت تاری سراسر ز گرد

ببارید شنگرف بر لاژورد

 

[ꜱᴀʜᴇʟ]

جهان گشت تاری سراسر ز گرد

ببارید شنگرف بر لاژورد

جان فشان و راه کوب و راد زی و مرد باش
تا شوی باقی چو دامن بر فشانی زین دمن​

 

[m.sina]

جان فشان و راه کوب و راد زی و مرد باش
تا شوی باقی چو دامن بر فشانی زین دمن​

جهان چون باد می پوید
غریبی بر سر کوچ است

اگر دل بر خدا بندی
غریبی واژه ای پوچ است

 

[ꜱᴀʜᴇʟ]

جهان چون باد می پوید
غریبی بر سر کوچ است

اگر دل بر خدا بندی
غریبی واژه ای پوچ است

جز راست مگوی گاه و بی گاه
تـــا حاجت نایـــدت به سوگنـد​