مشاعره مشاعره با حرف ج

[ملکه جهنمی❄]

جان کندن عبث را بر خود کنیم شیرین
یکچند کوه می کند بیهوده کوهکن هم

 

[فلورا.]

جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد

وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد

 

[ملکه جهنمی❄]

جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه
بی‌یاد تو هر جا که نشستم توبه

 

[فلورا.]

جز در صفای اشک دلم وا نمی شود

باران به دامن اسـت هـوای گرفته را

 

[ملکه جهنمی❄]

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و تبه کردم جوانی را

 

[فلورا.]

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جـوانی را

 

[ملکه جهنمی❄]

جان کل با جان جزو آسیب کرد
جان ازو دری ستد در جیب کرد

 

[فلورا.]

جرعه جام بر این تخت روان افشانم

غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم

 

[فلورا.]

جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است

هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق

 

[ملکه جهنمی❄]

جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند