مشاعره مشاعره با حرف ن

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

نور جان در ظلمت‌آباد بدن گم کرده‌ام
آه ازین یوسف‌ که من در پیرهن ‌گم کرده‌ام

وحدت از یاد دویی اندوه‌ کثرت می‌کند
در وطن ز اندیشهٔ غربت وطن گم کرده‌ام

نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته ست

 

[m.sina]

نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته ست

نمی دانم چه می خواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد

 

[Tahmine Arjmand]

نمی دانم چه می خواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد

نقص در معرفت ماست نگارا، ورنه
نیست بی مصلحتی حکم خداوند حکیم
شهریار

 

[erik tavan]

نقص در معرفت ماست نگارا، ورنه
نیست بی مصلحتی حکم خداوند حکیم
شهریار

نقش او در دل چه زیبا می‌نشست

سنگدل آیینه‌ی ما را شکست

 

[Tahmine Arjmand]

نقش او در دل چه زیبا می‌نشست

سنگدل آیینه‌ی ما را شکست

نرگس که نظر باز بود در صف گلها
چون روی تورا دید نظر سوی تو دار
نام من روزی رفتست بر لب جانان به سهو
اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز

 

[erik tavan]

نرگس که نظر باز بود در صف گلها
چون روی تورا دید نظر سوی تو دار
نام من روزی رفتست بر لب جانان به سهو
اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
این زمان با جوانان ناز کن با ما چرا