- تاریخ ثبتنام
- 22/5/21
- ارسالیها
- 383
- پسندها
- 1,302
- امتیازها
- 8,563
- مدالها
- 9
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #31
خونه زهرا خانوم اینا دو طبقه بود که طبقه اول خودشون زندگی میکردن طبقه دوم دایی ارسلان اینا. خونه بغلیش هم برای سینا بود.
آهنگا رو جابهجا کردم تا رسیدم به یه آهنگ شاد.
"میاد روزی که میبینم
یه حلقه اومده رو دست چپت
میاد روزی که
فقط اسم خودمه روی لبت
قلب کوچیکت
تا منو میبینه تند تند میزنه
خندهات، لبات، چشات،
موهای مشکیت همشون مال منه"
(آهنگ حلقه از اکس بند)
وسطاش خواننده یه حرفی زد که من رو کردم به سینا و گفتم:
- تف تف تف! این مستهجنات چیه گوش میدی؟ این وضعیت کثیفه زشته مستهجنه.
به قدری مسخرهبازی دراُوُردیم که از شدت خنده از چشمام اشک میاومد.
وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدم و شالمو درست کردم. سینا در ماشینشو قفل کرد و زنگ زد. پناه با اون صدای بچگونهش آیفون رو برداشت و گفت:
- الو؟
با...
آهنگا رو جابهجا کردم تا رسیدم به یه آهنگ شاد.
"میاد روزی که میبینم
یه حلقه اومده رو دست چپت
میاد روزی که
فقط اسم خودمه روی لبت
قلب کوچیکت
تا منو میبینه تند تند میزنه
خندهات، لبات، چشات،
موهای مشکیت همشون مال منه"
(آهنگ حلقه از اکس بند)
وسطاش خواننده یه حرفی زد که من رو کردم به سینا و گفتم:
- تف تف تف! این مستهجنات چیه گوش میدی؟ این وضعیت کثیفه زشته مستهجنه.
به قدری مسخرهبازی دراُوُردیم که از شدت خنده از چشمام اشک میاومد.
وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدم و شالمو درست کردم. سینا در ماشینشو قفل کرد و زنگ زد. پناه با اون صدای بچگونهش آیفون رو برداشت و گفت:
- الو؟
با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر