- ارسالیها
- 262
- پسندها
- 1,173
- امتیازها
- 6,713
- مدالها
- 8
- نویسنده موضوع
- #21
چپتر راهروی چهارم
به دیوار تکیه داد و خودش را آرامآرام پایین کشید. نیمهی پایین پالتوی مشکی و پارچهایاش را تا کرد و رویش نشست. کنارش به دیوار تکیه دادم و روی زانوهایم خم شدم. کفِ زمین مثل قبرستانهای زمستانی، سرد و بیروح بود. از مابین ترکهای زمین سرمای استخوانسوزی، هوهوکنان بیرون میآمد. جوزف دو آرنجش را روی زانوهایش گذاشت و به دیوارِ رو به رویش خیره شد. به موازای آن دیوار، یک راهروی کوتاه قرار داشت که از فاصلهی نزدیکتر، میشد دیوارها و بخشی از سقفش را دید. نور آبی رنگی بیرون از راهرو درز پیدا کرده و به روی دیوار تابیده بود. سمت چپِ ورودیِ آن راهرو، دو راهروی دیگر وجود داشتند. راهروی آخر هم از سقفش نور قرمزِ کمرنگی ساطع میشد و زمینش را...
به دیوار تکیه داد و خودش را آرامآرام پایین کشید. نیمهی پایین پالتوی مشکی و پارچهایاش را تا کرد و رویش نشست. کنارش به دیوار تکیه دادم و روی زانوهایم خم شدم. کفِ زمین مثل قبرستانهای زمستانی، سرد و بیروح بود. از مابین ترکهای زمین سرمای استخوانسوزی، هوهوکنان بیرون میآمد. جوزف دو آرنجش را روی زانوهایش گذاشت و به دیوارِ رو به رویش خیره شد. به موازای آن دیوار، یک راهروی کوتاه قرار داشت که از فاصلهی نزدیکتر، میشد دیوارها و بخشی از سقفش را دید. نور آبی رنگی بیرون از راهرو درز پیدا کرده و به روی دیوار تابیده بود. سمت چپِ ورودیِ آن راهرو، دو راهروی دیگر وجود داشتند. راهروی آخر هم از سقفش نور قرمزِ کمرنگی ساطع میشد و زمینش را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش