فال شب یلدا

  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان خاتین | زیبا کاربر انجمن یک رمان

آهو`

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
149
پسندها
712
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
خاتین
نام نویسنده:
زیبا
ژانر رمان:
#عاشقانه #تراژدی
کد رمان: 5548
ناظر: ❁S.NAJM ❁S.NAJM


خلاصه: این داستان روایتگر عاشقانه‌ای در دل اعماقِ کوهستان‌هاست. نگاهی که به واسطه‌ی هلاوت ماه به عشقی مقدس قوس می‌گیرد.
روند داستان، خاتین نوه‌ی خان‌سالار تهماسب، ناخواسته درگیر پسری از دیارِ افغانستان می‌شود که... .
*خاتین در زبان لری یعنی بانو، خاتون.
 
آخرین ویرایش
امضا : آهو`

Mers~

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,697
پسندها
34,787
امتیازها
66,873
مدال‌ها
37
سن
18
  • مدیر
  • #2
تایید رمان.jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mers~

آهو`

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
149
پسندها
712
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #3
کُمی چَشَه که بِینَت ئو وهِ گوشِ دل نِیارَت
(کدام چشم است که تو را ببیند و نام تو را در گوش دل نخواند)
کُم دلَه طاقت بیاره ئو وه ِخاطر نَسپارَت
(کدام دل است که طاقت بیاورد و تو را به خاطر نسپارد)
قِشنگی هر چی که داشته دِ چَشیا تو جا نیایَه
(«زیبایی»، هر چه را که داشته (تمامي داشته هايش)، در چشم های تو نهاده است)
رِنگینی تونِ مِینَه کمی یاش، یادِش میایه
(«زیبایی»، تو را می بیند و کاستی‌هایش را به یاد می آورد)
تو چنو خُوئی که خُوئی پاشِه مینیه وِه جا پایات
(تو آنقدر خوبی که «خوبی» پایش را جای پای تو می گذارد)
شِرآوِ کُئنه چَنی ساله مَسی هاس میکه دِ حرفیات
(ش*ر..اب کهنه چند ساله، مستی را از حرف های تو گدايي می كند)
تو چِنو پاکی که پاکی سر وِه درگات می...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : آهو`

آهو`

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
149
پسندها
712
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #4
- بٱشه... بٱشه دُنگ نِدُم خاتین. او تیای نازته چینُ نکو نازارم. آخه دس خوم نی، سِتارِم نِمی ره خاتینم. پیات اِر اومه چه؟!
(باشه... باشه ساکت میشم خاتینم. فقط اون چشم‌های نازت رو این‌‌جور نکن. دست خودم نیست که دل آشوبم خاتین. اگر آقات بیاد چه؟!)
خاتین اخم و بغض کرده و تنها به راهش ادامه‌ می‌دهد. دخترکِ غمگین حتی دیگر نگاهش هم نمی‌کند!
چه می‌شود برای دمی او را به حال خود رها کنند؟!
از بیشه‌زار که بیرون می‌زنند. خاتین راهش را به سمت کوه در پیش می‌گیرد و گلی اما با عجله راهش را سد می‌کند.
پَرِ چینِ دامن خاتین را با ناراحتی به دست می‌گیرد و صدایش می‌زند:
-قزای او بُرگای مِیجت به سَرُم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : آهو`

آهو`

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
149
پسندها
712
امتیازها
3,803
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #5
مردانی را کنار رودِ آن‌ور بیشه‌زار می‌بیبنند که کلاهِ نمدی قهوه‌ایشان بیشتر از خودشان از این فاصله به چشم می‌آید!
چه کسی بود که آن کلاه‌های نمدی و رنگشان را به خاطر نسپارد؟!
به یقین هیچ‌کس... .
گلی با وحشت دست روی سر می‌گذارد و به خاتین نگاه می‌اندازد.
- ریمان واگرده خاتین! جا ما سی نیم!
«خاک به سرمان شد خاتین! بدبخت شدیم!)
خاتین همان‌گونه که نشسته کمی روی سنگ جابه‌جا می‌شود! ترسیده است؟! زیاد... .
اگر بلند می‌شدند، بی‌شک می‌دیدنشان و اگر می‌دیدنشان؟!
واویلا... .
کمر گلی از فکر در آنِ واحد به عرق می‌نشیند و
دستش بی‌امان به بازوی خاتین چنگ می‌اندازد.
خاتین با وحشت نگاهش می‌کند و گلی؟!
وقتی خود آرام نبود چگونه دخترک ناآرام را آرام می‌کرد؟!
تنها چیزی که به ذهنش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : آهو`

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا