مشاعره بیایید حرف دلمان را با مشاعره بیان کنیم

[crazy.angel]

گاه سیاه و غم زده گاهی سپید و شاد
حالم شبیه حال پریشان ابرهاست ...

ﺗﻨﺒﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﺎﺯ ﮐﻦ، ﺭﻗﺺ ﺳﻤﺎﻉ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﻦ
ﺩﺭ ﻭﺍﺩﯼ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻨﻮﻥ، ﺣﺮﻑ ﺍﻫﻮﺭﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﯾﮏ ﺑﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺧﻤﺎﺭ، ﮐﻦ ﻣﺴﺖ ﻣﺴﺖ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ
ﺩﺭ ﻣﺤﻔﻞ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﻭَﺷﺎﻥ، ﺟﺎﻡ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﯾﻮﺳﻒ ﺑﯿﺎ ﻭ ﺩﺭﺱ ﻋﺸﻖ، ﺩﺭ ﻣﮑﺘﺐ ﻋﺸﺎﻕ ﺑﯿﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ، ﺫﮐﺮ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﯿﺰﻧﯽ

 

[فلورا.]

ﺗﻨﺒﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﺎﺯ ﮐﻦ، ﺭﻗﺺ ﺳﻤﺎﻉ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﻦ
ﺩﺭ ﻭﺍﺩﯼ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻨﻮﻥ، ﺣﺮﻑ ﺍﻫﻮﺭﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﯾﮏ ﺑﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺧﻤﺎﺭ، ﮐﻦ ﻣﺴﺖ ﻣﺴﺖ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ
ﺩﺭ ﻣﺤﻔﻞ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﻭَﺷﺎﻥ، ﺟﺎﻡ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﯾﻮﺳﻒ ﺑﯿﺎ ﻭ ﺩﺭﺱ ﻋﺸﻖ، ﺩﺭ ﻣﮑﺘﺐ ﻋﺸﺎﻕ ﺑﯿﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ، ﺫﮐﺮ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﯿﺰﻧﯽ

یه بار از تو جدا موندم

واسه هفت پشت من بسه

یه لحظه از سکوت تو

واسه پر پر زدن بسه

 

[crazy.angel]

و سعادت من

همین باشد

که دوستت دارم

حالا ببین چگونه

با همین لبخند ساده ات

عاقبت مرا

بخیر می کنی...

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

یاری که ازمن دوری ولی نزدیکی

به شرح حال دراین حال هیچ حاجت نیست
زبان حال به ازمن همی کند تقریر
به خاطر تو گریه نمی کنم
تو خوبی...خوبی ات به لبخند وادارم می کند
می دانی؟
برای خودم گریه می کنم ...برای حال خوشم گریه می کنم
به اینکه هر بار که می افتم...بزرگ تر می شوم

 

[crazy.angel]

یاری که ازمن دوری ولی نزدیکی

به شرح حال دراین حال هیچ حاجت نیست
زبان حال به ازمن همی کند تقریر
به خاطر تو گریه نمی کنم
تو خوبی...خوبی ات به لبخند وادارم می کند
می دانی؟
برای خودم گریه می کنم ...برای حال خوشم گریه می کنم
به اینکه هر بار که می افتم...بزرگ تر می شوم

من ندانم که چرا از بدنم جان عزیز

رفته؟ شاید همه جانم به فدایت شده است



ای که چشمت همه اش پر ز وفا بود، بمان

چشم من را بنگر، خیس جفایت شده است

 

[Tara Motlagh]

در برابر چشمانم نیستی،
امّا تمام آن‌چه می‌بینم، تویی.

 

[crazy.angel]

ﺩﺭ ﻣﺤﻔﻞ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﻭَﺷﺎﻥ، ﺟﺎﻡ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﯾﻮﺳﻒ ﺑﯿﺎ ﻭ ﺩﺭﺱ ﻋﺸﻖ، ﺩﺭ ﻣﮑﺘﺐ ﻋﺸﺎﻕ ﺑﯿﻦ

 

[Baran Miri]

ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب
وقت مُردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند

 

[crazy.angel]

ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب
وقت مُردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند

در آستانه‌ی دریا و علف.
به جُستجوی تو
در معبرِ بادها می‌گریم
در چارراهِ فصول،
در چارچوبِ شکسته‌ی پنجره‌یی
که آسمانِ ابرآلوده را
قابی کهنه می‌گیرد.

 

[FakhTeh]

موج اگر کشتی برآرد تا به اوج آفتاب
یا به قعر اندربرد ما بر کران آسوده‌ایم