• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان سُلدا | میم.رویا کاربر انجمن یک رمان

M A H

مدیر بازنشسته + عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/7/22
ارسالی‌ها
711
پسندها
10,120
امتیازها
28,473
مدال‌ها
39
سن
24
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #41
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M A H

M A H

مدیر بازنشسته + عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/7/22
ارسالی‌ها
711
پسندها
10,120
امتیازها
28,473
مدال‌ها
39
سن
24
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #42
اگر با راستین ازدواج کنم شاید سال‌ها بعدش صاحب فرزندی شوم اما مشخص نبود که او نیز مثل من از قدرت و نیرویی برخوردار خواهد شد یا نه؟
صدای نفس‌های سنجابی که نمی‌دانستم به چه دلیلی به لانه‌ام پناه آورده، نمی‌گذاشت تنها حامی سنجاب‌ها را از زاگرس دریغ کنم. من دلش را نداشتم که زاگرس نگهبانی هر چند نامهربان به اسم پریشان نداشته باشد.
حس می‌کردم ارژن فقط بخاطر حضور نسبتا پررنگ راستین به تقلا افتاده و انتظار دارد تا به یاد عشقی که هیچ‌گاه جسارت بیانش را نداشت، بیفتم.
درست که امشب بعد حرف‌های نصفه و نیمه‌مان روی پشت بام به او پریده بودم و او را از خود دور کرده بودم اما عشقی که در قلبم دفن شده بود امشب به تپیدن افتاده بود.
سال‌های طولانی این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M A H
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] delnia

M A H

مدیر بازنشسته + عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/7/22
ارسالی‌ها
711
پسندها
10,120
امتیازها
28,473
مدال‌ها
39
سن
24
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #43
از میان ماشین‌ها گذاشتم وتا خواستم از پله‌های در ورودی بالا بروم، اسد در را باز کرد و مانع وارد شدنم شد.

لاوین خانواده‌ام بود و همیشه برای انها پریشان مهربان و خجالتی بودم اما در برابر غریبه‌ها بخصوص با انهایی که در ارتباط بودم لازم نبود که مهربان باشم پس در جلد مغرور و رٸیس مابانه‌ام فرو رفتم.
اسد قد بلند و لاغر بود و از آن بالای پله‌ها سایه‌اش رویم افتاده‌بود.
دقیق نمی‌دانستم اما گمان می‌کنم پنجاه سالگی رارد کرده بود. هیچ مویی در سر و صورتش نبود و همین چهره‌اش را زمخت کرده‌بود.
تا کمر خم شد و مانند ربات تیتروار گزارش داد.
ـ بچه انسان صبح الطلوع رفت... غذا و آب گرم آماده‌ست... ماشین‌تون هم سرویس شده... خوش اومدید.

خیلی خوب منـظورش را رساند!
از این پایین پله‌ها خیلی از من بلند‌تر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M A H
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] delnia

M A H

مدیر بازنشسته + عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/7/22
ارسالی‌ها
711
پسندها
10,120
امتیازها
28,473
مدال‌ها
39
سن
24
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #44
می‌دانستم از او آبی برایم گرم نمی‌شود و درست طبق وظیفه‌اش، جواب سوال‌هایم را نمی‌داد.

خشمی که از او داشتم در بدنم می‌پیچید و می‌دانستم چشم‌هایم به طرز وحشتناکی قرمز شده‌ست. در مردمک‌های چشم‌هایش خیره شدم و او هم بی‌اراده به چشم‌هایم نگاه می‌کرد.
با صدای بمی غریدم.
- هوووم چه مسئولیت پذیر! این خوش خدمتیت حتما به یادم می‌مونه! سوئیچ ماشینمو بیار.

منگ از پله‌ها پایین آمد و تا کمر جلویم خم شد. دستانش را مقابلم گرفت و سوئیچ را برداشتم.
راضی از تقریبا هم قد شدن‌مان، دستم را روی شانه‌اش گذاشتم. چهره‌ی سرخش به خوبی انتقال انرژیم را به بدنش نشان می‌داد.
انرژی ماوراییم مثل برق در بدنش می‌چرخید و بدنش لرز ریزی گرفته بود و او حتی نمی‌توانست ناله کند.

- مرسی که از مهمونم خیلی، خیلی، خیلی خوب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M A H
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] delnia

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 5)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا