- تاریخ ثبتنام
- 15/12/24
- ارسالیها
- 100
- پسندها
- 262
- امتیازها
- 1,153
- مدالها
- 3
سطح
2
- نویسنده موضوع
- #61
- خوبم ممنون. لطف کردید. بله... صبح اومدم.
- خیلیم عالی! راستش امشب شام منتظرتون هستیم با کاوه تشریف بیارید. احیاناً اگه مادرتونم هستن که ایشون هم دعوتن.
- نه واقعاً ممنونم. مزاحم نمیشیم، برنامه خودم نمیدونم چهجوریه! شاید... عصری برگردم. پسرخاله هم معلوم نیست شب خونه باشه یا نه و من خبر ندارم کلاً.
دیگه داشتم نفس کم میاوردم، خودمم نفهمیدم چه بهونههایی سرهم کردم! بردیا بعد از چندثانیه مکث گفت:
- آهان یعنی با کاوه هماهنگ کنیم پس؟! اوکی حله با خودش حرف میزنم. شام رو اینجا هستید در هر صورت.
- من قول نمیدم واقعاً آقابردیا، نمیدونم.
خندید.
- اوکی من هماهنگ میکنم. خوشحال شدم صداتون رو شنیدم. فعلاً.
- ممنونم، زحمت کشیدید. خداحافظ.
با شناختی که از کاوه داشتم میدونستم پاش رو اونجا...
- خیلیم عالی! راستش امشب شام منتظرتون هستیم با کاوه تشریف بیارید. احیاناً اگه مادرتونم هستن که ایشون هم دعوتن.
- نه واقعاً ممنونم. مزاحم نمیشیم، برنامه خودم نمیدونم چهجوریه! شاید... عصری برگردم. پسرخاله هم معلوم نیست شب خونه باشه یا نه و من خبر ندارم کلاً.
دیگه داشتم نفس کم میاوردم، خودمم نفهمیدم چه بهونههایی سرهم کردم! بردیا بعد از چندثانیه مکث گفت:
- آهان یعنی با کاوه هماهنگ کنیم پس؟! اوکی حله با خودش حرف میزنم. شام رو اینجا هستید در هر صورت.
- من قول نمیدم واقعاً آقابردیا، نمیدونم.
خندید.
- اوکی من هماهنگ میکنم. خوشحال شدم صداتون رو شنیدم. فعلاً.
- ممنونم، زحمت کشیدید. خداحافظ.
با شناختی که از کاوه داشتم میدونستم پاش رو اونجا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش