- تاریخ ثبتنام
- 11/1/25
- ارسالیها
- 27
- پسندها
- 63
- امتیازها
- 90
سطح
0
- نویسنده موضوع
- #21
صدای خشن پسری زیر گوشم شنیدم:
- داری چه غلطی میکنی؟
- ولش کن ارش!
داد زدم:
- ولم کن! تو چطور دایی هستی، که خواهر خودشو کشته؟ هان؟
- بابا این چی میگه؟
- اینو به درخت میگن.
- ماهلینِ دختر تارا.
پسره رو به عقب هل دادم. از اون خراب شده بیرون زدم. باورم نمیشد. یه داییو پسردایی داشته باشم. با حرصو نفرت قهقهه زدم. تیام نباید از چیزی خبر دار میشد. به خونه رسیدم خودمو روی تخت پرت کردم. به ساعت نگاهی کردم.۱۶:۳۰دقیقه بود. وای شام درست نکردم. از اتاق بیرون زدم. تیامو در حال تلویزیون دیدن دیدم.
- ساعت خواب.
جوابی ندادم. وارد اشپزخونه شدم بسته گوشتی در اوردم. کوکو درست کردم.تیامو صدا زدم پشت میز نشستیم.
- میخوام شانلیو ماهانو دعوت کنم؟
- باشه، برای شب چیزهایی که مینویسمو تهیه کن.
لیست...
- داری چه غلطی میکنی؟
- ولش کن ارش!
داد زدم:
- ولم کن! تو چطور دایی هستی، که خواهر خودشو کشته؟ هان؟
- بابا این چی میگه؟
- اینو به درخت میگن.
- ماهلینِ دختر تارا.
پسره رو به عقب هل دادم. از اون خراب شده بیرون زدم. باورم نمیشد. یه داییو پسردایی داشته باشم. با حرصو نفرت قهقهه زدم. تیام نباید از چیزی خبر دار میشد. به خونه رسیدم خودمو روی تخت پرت کردم. به ساعت نگاهی کردم.۱۶:۳۰دقیقه بود. وای شام درست نکردم. از اتاق بیرون زدم. تیامو در حال تلویزیون دیدن دیدم.
- ساعت خواب.
جوابی ندادم. وارد اشپزخونه شدم بسته گوشتی در اوردم. کوکو درست کردم.تیامو صدا زدم پشت میز نشستیم.
- میخوام شانلیو ماهانو دعوت کنم؟
- باشه، برای شب چیزهایی که مینویسمو تهیه کن.
لیست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش