شعر مجموعه اشعار دامان رنج | تاوان کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع T A V A N
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 15
  • بازدیدها 284
  • کاربران تگ شده هیچ

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,549
پسندها
7,780
امتیازها
30,973
مدال‌ها
26
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
هوالرازق
نام مجموعه: دامان رنج
نام شاعر: تاوان
قالب اشعار: رباعی
مقدمه:
بفهمیدی شدم عاشق، فریبم دادی، دل فرسود
ولی رفتی و بعد از تو مرا طوفان غم پیمود
تو بودی سازی از تکرار و من استاد احسانم
ولیکن آوخ این بخشش فقط درد مرا افزود​
 
آخرین ویرایش
امضا : T A V A N

Kalŏn

سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,112
پسندها
42,179
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • مدیر
  • #2
•| بسم رب العشق |•
1000015513.jpg
ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.

"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.

"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه شوید.
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kalŏn

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,549
پسندها
7,780
امتیازها
30,973
مدال‌ها
26
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
نگارا رفته‌ای، در دل همی باران غم بارید
در این آوارگی، فکرت، فقط از جان من کاهید
به دستش آمد این فانوس در این کابوس ظلمانی
ز دریا تا به صحراها به رویایت بسی کاوید​
 
امضا : T A V A N

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,549
پسندها
7,780
امتیازها
30,973
مدال‌ها
26
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
در زین پس این عشق هزار خاطره دارم
در مرداب رویاها هزار آواره دارم
هر شاخه‌ی کین از دل من عشق بدل گشت
در این آشفتگی دلی هیچ کاره دارم​
 
آخرین ویرایش
امضا : T A V A N

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,549
پسندها
7,780
امتیازها
30,973
مدال‌ها
26
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
رفته‌ای عشقت ولیکن در دلم ماند که ماند
نام تو ورد لبان شد تا سحر باز بخواند
جان ز کف بریده شد، مرغ ز قفس پریده شد
یاد تو اما چه افسون در دلم داشت بماند​
 
امضا : T A V A N

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,549
پسندها
7,780
امتیازها
30,973
مدال‌ها
26
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
تیغ زهر آلود عشقت را به قلبم کاشته‌ای
درد آن را تا ابد محصور جانم داشته‌ای
کام لب‌های تو از قند هم به من شیرین‌تر است
من مسلمانم نگار، چنین جفا انگاشته‌ای​
 
امضا : T A V A N
  • fuego
واکنش‌ها[ی پسندها] Abra_.

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,549
پسندها
7,780
امتیازها
30,973
مدال‌ها
26
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
نگارا دیده بر من کن و دشمن جانم نباش
عشقِ آشکارِ مرا بنگر و پنهانم نباش
خود عذاب من نباش، رویای جانم را ببین
تا ابد برای من، داغ دو چشمانم نباش​
 
امضا : T A V A N
  • Clap
واکنش‌ها[ی پسندها] Abra_.

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,549
پسندها
7,780
امتیازها
30,973
مدال‌ها
26
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
با نگاه، جیران من خاموش می‌داری دلی
پر فریب با لطف خود مدهوش می‌داری دلی
تیر عشق خوش بنشست بر دل من رسوا شد
بیش از افسون نکن بی‌هوش می‌داری دلی​
 
امضا : T A V A N
  • fuego
واکنش‌ها[ی پسندها] Abra_.

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,549
پسندها
7,780
امتیازها
30,973
مدال‌ها
26
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
حفظ ظاهر می‌کنم با خنده‌های پر فریب
کس نمی‌داند همین خنده امانم را بُرید
کس نمی‌فهمد چه قدر سخت بود هزاران آرزو
بند بند سینه‌ام را روز و شب از هم درید​
 
امضا : T A V A N
  • Clap
واکنش‌ها[ی پسندها] Abra_.

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,549
پسندها
7,780
امتیازها
30,973
مدال‌ها
26
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
آن که می‌خندد غمش بی‌انتهاست
جامه‌اش شب‌ها به اشکش آشناست
آن که می‌بینی می‌خندد را نگو
درد برایش بی‌گمان افسانه‌هاست​
 
امضا : T A V A N
  • Clap
واکنش‌ها[ی پسندها] Abra_.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 2)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا