- تاریخ ثبتنام
- 9/3/25
- ارسالیها
- 314
- پسندها
- 604
- امتیازها
- 4,233
- مدالها
- 8
- نویسنده موضوع
- #101
فصل ششم:
"بمیر یا بکش!"
«این معامله روحت رو میمکه، ایرن! و این همونیه که میخوام...»
در اتاق را که پشت سرم میبندم، بدون مکث به آن تکیه میدهم و پلکهایم را با درد روی هم میفشارم. پاهایم سست میشوند و آرام، همانطور تکیه داده به در سر میخورم تا روی زمین مینشینم. نفس میزنم... هنوز صدای مامان در گوشهایم هست که از نگرانیاش بابت خواب سنگینم که به زحمت از آن بیدارم کرده، میگفت و من... من به سختی خودم را نگه داشتم تا نشکنم. دیگر داشت تحملم سر میآمد.
برای خودم عجیب است چگونه هنوز میکشم و میتوانم نفس بکشم... خیلی جان سختم که نمردم! دست کم، خوشبختانه دست سوختهام تا آرنج، زیر بدنم قرار گرفته بود و توانستم به بهانهی عجله داشتن، سریع خودم را در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.