کامل شده مجموعه شعر دلبر مغرورم | مسیحه کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مسیحه
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 61
  • بازدیدها 3,581
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام اثر : دلبر مغرورم
شاعر : مسیحه کاربر انجمن یک رمان
تگ اشعار : شاعرانه


این اقرار ساده ی من است
بازی باکلمات در خون واژه هایم است
دست خودم نیست مگر میشود
محرم کلامات باشم ونگویم
دلبری مغرور ندارم....
53439
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
ملامتم نکنید
چه میکنید ؟چرا دقایقی راحتم نمیگدارید
چرا خستگی را به رخم میکشید
محرم رویایم زنی از از جنس خواب ستاره
وسبد استعاره وسکوت آینه وخروش موج است
دلبر مغرورم که خواب را
نیست شبی برمن حرام نکند لبخندش
در رویای ناحضورش
حال سرزنشم میکنید وقتی
تشنگی زیاد کشیده ام
تشنه ی بوسه ....
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
سالهاست در وصف تو هرکجا واژه کم آوردم
نامت را شروع دال،لام،ب،راء
ترانه هایم کرده ام که رمزیست میان
واژه های تحریف نشده ی تکلمم
در غیاب توست که من
بوی عطر تن رستگاری را
در یوسف بام دادان یافته ام
ونجابت نامت شرف دارد
بر طلایه داران بی وفایی
این است دلبری که جهان درونم
به تکاپوی نامش در هم میریزد ....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
هر روز،شب زاده میشوم برای
یافتن راز تشنگی که مرهم میشود
شبنمی که روی گلهای رویای خشک وتر ک خورده ی احساسم
نشسته است غریب تابتوانم لمس
کنم عبور ابری رادرچشمم
که زاده میشود چشمه ای در فرو دست
سیاه چال چشمانم
تابتوانم در انتهای دور نامت را
پنهان میکنم دلبر مغروری که بر دلم فخر میفروشد
بی مهابا
متهم شده ام به فروختن کوزه ی آبی به وهم کویر
لبهای بیخند ه ی کابوسهای
شبانه ی دختر سپید روی
ماه خیالی آسمان بی ستاره ی چشمانم
امشب متولد میشوم
بادرد جانکای قلب به آبستن
رویاهای تو
امروز گلهای شب بو از صبح اینحا
اسکان گرفته اند تامحکومم کنند .....
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
نمیداستم به اضطراب تو
رد شد از سد سکوت
ادامه ی یک آرامش عمیق
میفهمی چه میگویم ؟
زیرا دست خط یا هُوَ
روی دفتر اشعارم رنگین کمان هزار رنگ وحی کرد
گویا لطافت دستان خداوند
ابری عجیب به همراه داشت
که به توانم به زمینیان دور ازعشق فخر بفروشم
دفترم بوی عطر باغی از نفسهای یا هُوَمیدهد
باور کنید اضطراب امشب زاده. ی خیالیست
در شفاعت کابوس ها برای من
زیرا دل شب به حال ستاره های سر در گم نگاهم پریشان شد
در وهم استعاره ها وآفریدگار را به طلب باران نیاز کردند
میفهمی چه میگویم ؟
کاش بودی دلبری میکردی میان رقص واژه های
یا هُوَی دفترم....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
دلبرمن ...
میروم ابرها برای چشمانم کم است
بادریا وعده ی دیداردارم امشب.....
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
برای دلبر
نیاز
اشک
صبوری
برای فهم این معانی پر معنی
راههای نرفته رفته ام
شبهای کابوس نخوابیده ام
خانه ی تاریک وخاموش نشسته ام
مردنها دیده ام
گورها کنده ام
دریاها شکافته ام
کوه ها صعود کرده ام
اما نبودی ندیدی
چه ها کشیده ام
موی سپیدم را پابه پای
موهای بید بافته ام ....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
بد دل ،خسته ،دل آشوب ،بی باور
گاه میپندارم
پشت لرزه ی اندام هر قاصدک
عنکبوتی تار تنیده است
وشکار میکند
خاطرات شیرین مرا
بی دلیل نیست به هیچ زمهریری
اعتماد ندارم
وقتی میسوزاند اندام پروانه ام را
خزان که. در نگاهت به غارت
گلهای تازه به باور نشسته ی
لبخندم پرداخته است
این است دلبر مغرور من....!
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
کاش میشد در وصف لبخندی
از آیه های نور وحی کرد
دریا شکافت
قدم زد بر دریا
زنده کنم مردگان اشعار کهنه را
تسخیر کنم فرشتگان روح زمین را
کشتی سازم بر دریای نگاهی بارانی
بشکنم تندیس دروغین را
در بطن ماهی های دریای نگاهت اسیر
تعبیر کنم بوی پیراهن رویا را
تکلم کنم باعصای واژه هایم
نمیرانم مسیحی را در صلیب دستان دفترم
اگر تو بر من لبخند کنی
بهشتی سازم برای حوا....
تازه میشو د معجزه ی بی پایان عشقت ......
یا هُوَ اینجاست بامن دیدار دارد دور از نگاه دلبر مغرورم.....
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
اعتراف میکنم
با گل قرار دارم
وعده ی هزار بو*س*ه به نسیم داده ام
شب بوها را بی پروا به آغوش کشده ام
رقص موهایم در ایوان خانه کاج را مجنون کرده است
اینها زندگی من اند بااو
که برهنه ترین خاطرات را با
دیوانه ترین عاشق داشته ام
اعتراف میکنم اگر دلبر م نباشد
هیچ اقراری مرا به محکومیت نمیرساند
زنده ام در دام آغوشش....
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا