- ارسالیها
- 665
- پسندها
- 14,092
- امتیازها
- 31,973
- مدالها
- 20
- نویسنده موضوع
- #21
دلم گرفته امشب اما حاشا میکند
درد در دلم اما غم را تماشا میکند
حسرتی در وجودم نهفته است و
این دل با بودنش اما مدارا میکند
بر سر چاه آب روان رفته ایم ما
تشنه ام اما ترک آب گوارا میکند
مانده ام بمانم و بسوزم یا بسازم
گرچه زخم بر این دل توانا میکند
گشته ام پیر و از عشق بیزارم اما
او عشق خود با جوان برنا میکند
حکایت من حکایت آن ابلهیست
که رقابت با آن عاقل و دانا میکند
بیا و بگذر امشب حالم زار است
دلم گرفته اما هوای عطینا میکند
درد در دلم اما غم را تماشا میکند
حسرتی در وجودم نهفته است و
این دل با بودنش اما مدارا میکند
بر سر چاه آب روان رفته ایم ما
تشنه ام اما ترک آب گوارا میکند
مانده ام بمانم و بسوزم یا بسازم
گرچه زخم بر این دل توانا میکند
گشته ام پیر و از عشق بیزارم اما
او عشق خود با جوان برنا میکند
حکایت من حکایت آن ابلهیست
که رقابت با آن عاقل و دانا میکند
بیا و بگذر امشب حالم زار است
دلم گرفته اما هوای عطینا میکند
آخرین ویرایش