نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

متوسط مجموعه اشعار مرز حسرت | تاوان کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع tavan
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 35
  • بازدیدها 807
  • کاربران تگ شده هیچ

tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
15
 
ارسالی‌ها
2,280
پسندها
7,038
امتیازها
28,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #21
صدایت کردم امشب
میان روهایایم
چه گویم از حال دل
که از اشک خیس آبم
منو می‌کشه ماتم
این غم‌های روز افزون
چه دلگیره جدایی
امان از چرخ گردون​
 
امضا : tavan

tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
15
 
ارسالی‌ها
2,280
پسندها
7,038
امتیازها
28,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #22
بیش از این تابم نده در بین بیچارگی
تا همین جایش بسی دشوار بود ایستادگی
شب‌ها بیداری و اشک و روزها فکر و خیال
نهایت دیوانگی‌ست با این وضع دلدادگی
 
امضا : tavan

tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
15
 
ارسالی‌ها
2,280
پسندها
7,038
امتیازها
28,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #23
ای که هستی، یاد تو با این جان آمیخته شده
عشق تو چون درس شیرینی به قلب دیکته شده
گیتی از بود تو آن چنان به وجد آمده که
تا سراپرده‌ی او ز عشق به هم ریخته شده
ماه من، ای راه من، ای همدم و همراه من
هستی ز زیبایی‌ات، صد بار فرو ریخته شده
در وصف کمالات و جمالاتت من مدهوشم
انگاری جان من و جان تو هم‌زیسته شده
وجودت باران جان‌بخشی به صحن هستی‌ست
از دل کویر ز تو غنچه بر انگیخته شده
 
امضا : tavan

tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
15
 
ارسالی‌ها
2,280
پسندها
7,038
امتیازها
28,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #24
آن چه خوبان همه دارند تو یک جا داری
بی‌سبب نیست که در کنج دلم جا داری
قبل تو عشق در این ذهن فقط فرضیه بود
اما اکنون صدر فرضیه‌ها جا داری
شمع و پروانه، گل، غنچه، من دیوانه
در تمام این مجموعه‌ها جا داری
قبل تو عشق در این مجموعه‌ها زنجیر بود
اما اکنون تو به جای آن جا داری


*تضمین: بیت اول:
آن چه خوبان همه دارند تو یک جا داری
بی‌سبب نیست که در کنج دلم جا داری
 
آخرین ویرایش
امضا : tavan

tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
15
 
ارسالی‌ها
2,280
پسندها
7,038
امتیازها
28,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #25
کاش زمان در میان عاطفه‌ها زنجیر بود
بذر شادی در این خاک بسیار تکثیر بود
من در این قافله‌ی غم، دلم تکمیل بود
خواب هر شبم نهایت به همین تعبیر بود
ای دلم خدمت غم صد بار مبارک بادت
روح من در این آلام تا به ابد تسخیر بود
زندگی درد عجیبی‌ست بدان محکومم
نعمت مرگ برایم تا ابد تاخیر بود
غم یقینا به منِ مخدوم ارادت دارد
که شاید شادی به جایی با خودش درگیر بود
اشک چشمانم خفایا گونه‌هایم را درید
طرح زیبایی ز آن بر صورتم تحریر بود
حتی با دیدن من آیینه هم غمگین شد
انگاری جان در این آیینه‌ها سر زیر بود
شادی چیست، عشق کجاست، مرهم و همراه کجاست
از برایم تمام این ها بی هیچ تفسیر بود
در میان آتش عشق مثل هیزم بودم
حال مشکوفم برای همگان چشمگیر بود
وقتی مهر آن که می‌خواستم همراهم نبود
مهر مهرویانِ دگر اما...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : tavan

tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
15
 
ارسالی‌ها
2,280
پسندها
7,038
امتیازها
28,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #26
چرا باید در این داستان پایانش یک نفر باشد
دل تنهای من باید ز حالت بی‌خبر باشد
کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت
ولی آهسته می‌گویم خدایا بی‌اثر باشد
چه قدر خندیدم و روزی ندانستم سرم آید
که فکرت در خیالاتم مداما در سفر باشد
به شوق دیدارت باز هم نثارت می‌کنم جانم
در این تنم تا آن لحظه ولی جانی اگر باشد
تداعی می‌کند پنهان و هر دم می‌دهد جولان
روی ماهت در افکارم شب و روز در نظر باشد
 
امضا : tavan

tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
15
 
ارسالی‌ها
2,280
پسندها
7,038
امتیازها
28,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #27
خنده بر لب می‌زنم تا کس نداند راز من
ورنه دنیایی که دیدم جای خندیدن نداشت
عاشقت بودم ولی رفتی گذاشتی تنهایم
کاری کردی با دلم که جای بخشیدن نداشت
رفتی بعد از رفتنت به خواب نیامد چشم من
بعد تو انگار که چشمان قصد خوابیدن نداشت
بین این فاصله‌ها اشک دو چشمانم که سهل
حتی باران هم بی‌تو هیچ میل باریدن نداشت
این دلم با یاد تو نابود نابود است هنوز
این حالی که من دارم هیچ جای پرسیدن نداشت
 
امضا : tavan

tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
15
 
ارسالی‌ها
2,280
پسندها
7,038
امتیازها
28,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #28
چرا در این زمان مرا هیچ کسی همراهی نکرد
آن عشق دیرینه مرا تا به ابد یاری نکرد
در عمق چشمانش چه بود که دل را از سینه ربود
دلیل رفتنش چه بود دلم که کوتاهی نکرد
از من دیوانه چه ماند به جز رویاهایی که ماند
از او فقط خاطره ماند که با عشق همکاری نکرد
آه که شدم محتاج او محتاج یک لبخند او
محتاج عطر و بوی او اما دلش یاری نکرد
این دل من خیری ندید از عشقی که آمد پدید
آشوبِ در دل را ندید رفت و دگر یادی نکرد
 
امضا : tavan

tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
15
 
ارسالی‌ها
2,280
پسندها
7,038
امتیازها
28,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #29
راز این شادی چیست در بین ماست
کار آن عشقی که افتاد بین ماست
در بیابان بودیم و باران گرفت
کار آن عشقی که افتاد بین ماست
زندگی بر ما سخت، آسان گرفت
کار آن عشقی که افتاد بین ماست
قلب من با دیدنت آرام گرفت
کار آن عشقی که افتاد بین ماست
مهر، چه زهر چشمی از دردها گرفت
کار آن عشقی که افتاد بین ماست
 
امضا : tavan

tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
15
 
ارسالی‌ها
2,280
پسندها
7,038
امتیازها
28,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #30
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگی‌ست که جریان دارد
زندگی درد قشنگی‌ست در این فاصله‌ها
وقتی یاد تو در این فاصله‌ها جان دارد
دیدمت ثانیه‌ای و این درد آغاز شد
این نگاه در وجود خود عشقی پنهان دارد
غم من را حتی آیینه‌ها فهمیدند
انگاری جان در این آیینه‌ها جان دارد


* تضمین: بیت اول:
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگی‌ست که جریان دارد
 
آخرین ویرایش
امضا : tavan

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 6)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا