کامل شده مجموعه اشعار مرز حسرت | تاوان کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع T A V A N
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 35
  • بازدیدها 883
  • کاربران تگ شده هیچ

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,446
پسندها
7,602
امتیازها
28,973
مدال‌ها
22
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #31
اشک چشمانم نشان از این حکایت دارد
که دلم از زندگی چه قدر شکایت دارد
آن همه لبخند که بر روی لبم ظاهر شد
تلخی زهری‌ست که دل ز درد روایت دارد
بسیار الماس غم به پای من ریختی ولی
مگر یک انسان چه قدر به درد رضایت دارد
آن قدر دادی ای دنیا که دلم صاحب شد
که کنون دردهای من به روز سرایت دارد
از همه غمگینم، از همه حتی خدا
که نپرسید یارم به چه رضایت دارد
شب‌ها در خلوتم گمان می‌کردم پیش از این
که شاید مرگ لااقل به من عنایت دارد
 
امضا : T A V A N

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,446
پسندها
7,602
امتیازها
28,973
مدال‌ها
22
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #32
عذابم میده هر روز این غم انباشته در سینه
تاریخ فوت امروزم، سالگرد فوت دیروزه
چه طور می‌گذره این ماتم، دورم از هر چه می‌خواهم
خ**یا*نت‌های اطرافم، یک روزش بیش ز سی روزه
چه کردم که شدم ساکت، نباشم شادی را لایق
مثل سهرابی در قایق، خسته از مرگ هر روزه
دلم می‌خواد برم جایی، با من نباشه هیچ کاری
واسم نمونده هیچ نایی، هر روز بدتر ز دیروزه
چه طور این اتفاق افتاد، که اشک از چشمانم افتاد
مگر بردم چه کس را یاد، تاوانم اینه امروزه
میان جمع کسی هستم، که دست هر کس رو بستم
با خنده و شوخی‌هایم، امان از نقش هر روزه
دلم چرکینه از ساعت، نمی‌داند چه می‌خواهد
هر روز او می‌میرد آخر، شب‌هایم اینه هر روزه
گلویم پر ز بغضه و روحم پر از محالاته
سکوتم بیشتر از هر بار پر از حرف‌های دیروزه
یک عمره زندگی کردم، هر...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : T A V A N

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,446
پسندها
7,602
امتیازها
28,973
مدال‌ها
22
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #33
بیا جانم، بیا راهم، بیا که دل به تو دادم
بیا شیرین که من همچون برایت مثل فرهادم
دلم آتش، تو هم بادی، یاری نمی‌کند آبی
عزیزم من در این شادی سراسر شوق و فریادم
ز رویت می‌کشم طرح‌ها، نهانی من در این شب‌ها
که شاید کم شود دردها، که از عشقت برافتادم
با این که درد هجرانت، مرا می‌کشد هر ساعت
ولی سوگند به چشم‌هایت، از این خرسند و دلشادم
برایت صد هزار نامه، به دست من ویرانه
همانند یک دیوانه، نوشتم و فرستادم
بیا در منِ افتاده، نظر کن که چه رخ داده
که جانش را به باد داده و به تکرارش استادم
 
امضا : T A V A N

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,446
پسندها
7,602
امتیازها
28,973
مدال‌ها
22
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #34
پیش چشمم هر چه جز تو بود در این دنیای لهو
تیره گشته بعد تو و شده به یک باره محو
آن چنان یاد تو در افکار رسوخ کرده که من
نام تو هر دم می‌آید بر لبم جانان به سهو
 
امضا : T A V A N

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,446
پسندها
7,602
امتیازها
28,973
مدال‌ها
22
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #35
دلم چند بار توبه‌هایش را شکست
مرز بیداری و رویا را شکست
تکه‌هایش بر جسم و روحم نشست
کابوسی که رویاهایم را شکست
 
امضا : T A V A N

T A V A N

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,446
پسندها
7,602
امتیازها
28,973
مدال‌ها
22
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #36
هر دم خود را بیش از این شرمنده رویا می‌کنم
برای برگشتنت هر شب دعاها می‌کنم
نقش نمی‌بندد به جز نام تو بر لب‌های من
نام تو وردی‌ست که در کابوس‌ها غوغا می‌کنم
از در و دیوارها می‌جوشد خروش خاطره
خاطراتت را با رویاها هم‌آوا می‌کنم
رفتنت سری‌ست که من از دنیا مخفی کرده‌ام
گر چه خویش در این عذاب کار دو دنیا می‌کنم
بر لب لعلش، چو عکس غنچه‌های سرخ گل
می‌نماید قطره‌ای، در رویا دریا می‌کنم
 
امضا : T A V A N

موضوعات مشابه

عقب
بالا