عمرآخر
من آن شیخ سیه روزم که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را
دلعمر
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل میباختی
سیهدل
دل و جانی که در بردم من از ترکان قفقازی
به شوخی میبرند از من سیه چشمان شیرازی
خونگریه
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
به یاد لعل تو و چشم م**س.ت میگونت
ز جام غم می لعلی که میخورم خون است
ارغوانخون
چهره ام زرد است و دل خون است و اشکم ارغوان
یا منم پاییز و یا... پاییز فصلی از من است
نگرانارغوان
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد