مشاعره مشاعره با حرف د

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

در دیــر و حــرم زخــمــه ســنـتـور عـبـادت
حـاجـی بـه حـجـازت زد و راهـب بـه رهابت

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگر ش هم زسر زلف تو زنجیر کنم

 

[ملکه جهنمی❄]

دوش در خـواب مـن آن لاله عذار آمده بود
شـاهـد عـشـق و شـبـابـم بـه کـنـار آمـده بـود

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

دوش در خـواب مـن آن لاله عذار آمده بود
شـاهـد عـشـق و شـبـابـم بـه کـنـار آمـده بـود

درآمدشون من خسته دل ندانم کیست
که من خوشم واو در فغان و در غوغاست

 

[ملکه جهنمی❄]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر ان ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر ان ظلمت شب آب حیاتم دادند

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد ازین تدبیرما

 

[ملکه جهنمی❄]

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد ازین تدبیرما

داغ فــراق بــیــن کــه طــربــنــامــه وصــال
ای لـالـه رخ بـه خـون جـگـر مـی نـگارمت

 

[m.sina]

داغ فــراق بــیــن کــه طــربــنــامــه وصــال
ای لـالـه رخ بـه خـون جـگـر مـی نـگارمت

دردم دهی به فصلی درمان کنی به وصلی
ماتم که بر چه اصلی درد و دوایم از توست

از بستر غنودن تا اوج پر گشودن
از ابتدای بودن تا انتهایم از توست

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

دردم دهی به فصلی درمان کنی به وصلی
ماتم که بر چه اصلی درد و دوایم از توست

از بستر غنودن تا اوج پر گشودن
از ابتدای بودن تا انتهایم از توست

درمیان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چوشمع
درشب هجران مرا پروانه وصلی فرست

 

[Tara Motlagh]

درمیان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چوشمع
درشب هجران مرا پروانه وصلی فرست

در به روی شوق ما بستن ندارد حاصلی
از توجه رخنه در دیوار می‌سازیم ما

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

در به روی شوق ما بستن ندارد حاصلی
از توجه رخنه در دیوار می‌سازیم ما

دوستی فصل قشنگیسیت پراز لاله سرخ
دوستی تلفیق شعور من و توست
دوستی رنگ قشنگیست به رنگ خدا
دوستی حس عجیبیست میان من و تو