مشاعره مشاعره با اشعار فریبا الف

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 34
  • بازدیدها بازدیدها 2,422
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,270
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #21
امضا : m.sina

H.Allahdadi

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,958
پسندها
4,705
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #22
از پنجشنبه گذشتم
به امید ساحل امن جمعه
افسوس
لشکر غم
خوشامد گو شد
در پناه تاریکی اش
فارغ از نگاه های قضاوت گر
ماسک ها را از صورتم برمیدارم
در خلوتی دلخواه
برای دل خزان زده ام
خون گریه می کنم
 
امضا : H.Allahdadi

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,700
پسندها
21,980
امتیازها
48,373
مدال‌ها
35
  • #23
در پناه تاریکی اش
فارغ از نگاه های قضاوت گر
ماسک ها را از صورتم برمیدارم
در خلوتی دلخواه
برای دل خزان زده ام
خون گریه می کنم
بزم مستانه ی یار
معراجی است به
آغوش خدا!
...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

Arjmand

مدیر بازنشسته
سطح
15
 
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
4,615
امتیازها
35,773
مدال‌ها
21
  • #24

Sharif

کاربر انجمن
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
456
پسندها
842
امتیازها
5,883
مدال‌ها
9
  • #25
دمیدن خورشید

از خاوران

آغاز زندگی دوباره است

مجالی دوباره

برای نیکو زیستن

و نقش زیبایی را

بر پرده ی هستی خلق کردن!!
مگذار دیگران نام تو را بدانند …
همین زلال بی‌کران چشمانت
برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست!
 
امضا : Sharif
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

Sharif

کاربر انجمن
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
456
پسندها
842
امتیازها
5,883
مدال‌ها
9
  • #26
بزم مستانه ی یار
معراجی است به
آغوش خدا!
...
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم ….
مرا فریاد کن !
 
امضا : Sharif
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,270
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #27
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم ….
مرا فریاد کن !

نگاهی انداخت به کوه و دشت و باغ
همه در غایت زیبایی
چه نازی داشت درخت سیب
لبهای گل سرخ باز بوسه طلب میکرد
نرگس با چشمان خمار
دلبری میکرد از رهگذران
درختان با میوه های نو رسته
چه طنازی میگردند در میان باغ
بید مجنون گیسو پریشان و عاشقان را صدا میکرد
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,700
پسندها
21,980
امتیازها
48,373
مدال‌ها
35
  • #28
نگاهی انداخت به کوه و دشت و باغ
همه در غایت زیبایی
چه نازی داشت درخت سیب
لبهای گل سرخ باز بوسه طلب میکرد
نرگس با چشمان خمار
دلبری میکرد از رهگذران
درختان با میوه های نو رسته
چه طنازی میگردند در میان باغ
بید مجنون گیسو پریشان و عاشقان را صدا میکرد
در پناه تاریکی اش
فارغ از نگاه های قضاوت گر
ماسک ها را از صورتم برمیدارم
در خلوتی دلخواه
برای دل خزان زده ام
خون گریه می کنم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,270
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #29
در پناه تاریکی اش
فارغ از نگاه های قضاوت گر
ماسک ها را از صورتم برمیدارم
در خلوتی دلخواه
برای دل خزان زده ام
خون گریه می کنم
می تابی بر جانم شب بخواب می رود

روز آغاز میشود تو شیرین ترین

شروع هر روز منی
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,700
پسندها
21,980
امتیازها
48,373
مدال‌ها
35
  • #30
می تابی بر جانم شب بخواب می رود

روز آغاز میشود تو شیرین ترین

شروع هر روز منی
یک من بود با یک تو
نسیمی وزید باد شد
ناگهان طوفان در گرفت
من در تو پیچید تو در من
من و تو ما شدیم
ما ،بی من و تو شد
آری عشق حاکم شد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا