- ارسالیها
- 1,963
- پسندها
- 4,708
- امتیازها
- 28,973
- مدالها
- 17
من خزان و برف را پیاده پیمودهاممن در بیراهه ها میرفتم
از میان گروهان پرنده که بالهای شان را
بر درختان عَرعَر کوبیده بودند
در بازوانم
موجی سرخ میرویید
و لرزش کلیدی را در اشکهایم حس میکردم
پیشانی بر پای بهار سودهام!