مشاعره مشاعره با اشعار بیژن الهی

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 30
  • بازدیدها 955
  • کاربران تگ شده هیچ

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,939
پسندها
4,213
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #21
در شناختن شانه خود، که همین پرندگان هوا
بر آن فرود می‌آیند،
و در شناختنِ دست‌های خود، دست‌های بریده خود،
که همین پرندگان هوا هستند.
در روزی بزرگ، به تو می‌رسم، به شانه تو
دست می‌زنم، که به پس‌نگری و ببینی
که نمی‌خندم.:/
 
امضا : فلورا.

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,033
پسندها
6,194
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #22
در شناختن شانه خود، که همین پرندگان هوا
بر آن فرود می‌آیند،
و در شناختنِ دست‌های خود، دست‌های بریده خود،
که همین پرندگان هوا هستند.
در روزی بزرگ، به تو می‌رسم، به شانه تو
دست می‌زنم، که به پس‌نگری و ببینی
که نمی‌خندم.:/
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشید است
که چتر سرگیج‌هام را
همچنان که فرو نشستن فواره‌ها
از ارتفاع گیج پیشانی‌ام می‌کاهد
در حریق باز می‌کند
اما بر خورشید هم برف نشست
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,939
پسندها
4,213
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #23
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشید است
که چتر سرگیج‌هام را
همچنان که فرو نشستن فواره‌ها
از ارتفاع گیج پیشانی‌ام می‌کاهد
در حریق باز می‌کند
اما بر خورشید هم برف نشست
تنها یک‌بار می‌توانست
در آغوش‌اش کِشَد
و می‌دانست آن‌گاه چون بهمنی فرو می‌ریزد
و می‌خواست به آغوش‌ام پناه آورد؛
 
امضا : فلورا.

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,033
پسندها
6,194
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #24
تنها یک‌بار می‌توانست
در آغوش‌اش کِشَد
و می‌دانست آن‌گاه چون بهمنی فرو می‌ریزد
و می‌خواست به آغوش‌ام پناه آورد؛
در شناختن شانه خود که همین پرندگان هوا
بر آن فرود می‌آیند
و در شناختنِ دست‌های خود دست‌های بریده خود
که همین پرندگان هوا هستند
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,939
پسندها
4,213
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #25
در شناختن شانه خود که همین پرندگان هوا
بر آن فرود می‌آیند
و در شناختنِ دست‌های خود دست‌های بریده خود
که همین پرندگان هوا هستند
در روزی بزرگ، راهسپاریم، اما از فروغ
سوزنی به ما نشسته، تنها
یک سوزن!
روزی بزرگ – آرام آرام – در اصالت ما، دست می‌برد
تا شانه – رفته رفته به پس رود
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,033
پسندها
6,194
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #26
در روزی بزرگ، راهسپاریم، اما از فروغ
سوزنی به ما نشسته، تنها
یک سوزن!
روزی بزرگ – آرام آرام – در اصالت ما، دست می‌برد
تا شانه – رفته رفته به پس رود
دهانت برای من خنده‌های گرمتر داشت.
و خروسان پیش از صدای خود دوباره به خواب شدند
از این که پذیرفتند روزها دیگر با ماست
و این پایانی که ما نیز با آن خواهیم بود.
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,939
پسندها
4,213
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #27
دهانت برای من خنده‌های گرمتر داشت.
و خروسان پیش از صدای خود دوباره به خواب شدند
از این که پذیرفتند روزها دیگر با ماست
و این پایانی که ما نیز با آن خواهیم بود.
دو مو را بر بدن راست کرده بود؛
دو رود شور بر شانه‌های لخت تو
که سرت میان ستارگان گیج می‌رود.
ستارگان به سوی قلبت جاری‌ست
تا قلبت را از بسیاری فلس بکشد.
یگنسرگ کبوتران در آخرین بندرت
 
امضا : فلورا.

Delaram*☆♡

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
1,527
پسندها
12,292
امتیازها
35,373
مدال‌ها
27
سطح
20
 
  • #28
دو مو را بر بدن راست کرده بود؛
دو رود شور بر شانه‌های لخت تو
که سرت میان ستارگان گیج می‌رود.
ستارگان به سوی قلبت جاری‌ست
تا قلبت را از بسیاری فلس بکشد.
یگنسرگ کبوتران در آخرین بندرت
تنها یک بار می توانست
درآغوش اش کشد
ومی دانست آن گاه چون بهمنی فرو میریزد
ومی خواست به آغوش ام پناه ببرد
 

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,939
پسندها
4,213
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #29
تنها یک بار می توانست
درآغوش اش کشد
ومی دانست آن گاه چون بهمنی فرو میریزد
ومی خواست به آغوش ام پناه ببرد
در روزی بزرگ، راهسپاریم، اما از فروغ
سوزنی به ما نشسته، تنها
یک سوزن!
روزی بزرگ – آرام آرام – در اصالت ما، دست می‌برد
تا شانه – رفته رفته به پس رود
 
امضا : فلورا.

Delaram*☆♡

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
1,527
پسندها
12,292
امتیازها
35,373
مدال‌ها
27
سطح
20
 
  • #30
در روزی بزرگ، راهسپاریم، اما از فروغ
سوزنی به ما نشسته، تنها
یک سوزن!
روزی بزرگ – آرام آرام – در اصالت ما، دست می‌برد
تا شانه – رفته رفته به پس رود

دو بار تکرار، بس است
که سومین، هوای بهاریست
آن دم که از آسمان سبز
ایکار، سقوط می کند،
جام نرگس، پر باران است
و در آن ببین! ایکاری کوچک تر
عروج می کند؟
 

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا