مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

[m.sina]

تا نگويي در زمستان باغ را مستي نماند
مدتي پنهان شدست از ديده مکار م**س.ت
بيخ‌هاي آن درختان مي نهاني مي‌خورند
روزکي دو صبر مي‌کن تا شود بيدار م**س.ت

تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست
آنجا که جمال دلبر آمد
ولله که میانِ خانه صحراست

 

[فلورا.]

تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست
آنجا که جمال دلبر آمد
ولله که میانِ خانه صحراست

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام

 

[m.sina]

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام

مو به مو دام فریب دل دانای منی
پای تا سر پی تسخیر سراپای منی

من همان روز که چشمان تو دیدم گفتم
که ز مژگان سیه فتنهٔ فردای منی

 

[فلورا.]

مو به مو دام فریب دل دانای منی
پای تا سر پی تسخیر سراپای منی

من همان روز که چشمان تو دیدم گفتم
که ز مژگان سیه فتنهٔ فردای منی

یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد

 

[m.sina]

یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد

دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم
چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم؟

کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت
که فرو مانده به حال دل تنگ خویشم

 

[فلورا.]

دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم
چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم؟

کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت
که فرو مانده به حال دل تنگ خویشم

مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی

بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی

 

[m.sina]

مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی

بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی

یاد آمدم که در دل شب ها هزار بار
دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او
کی لذت وصال بدین حد رسیده بود

 

[فلورا.]

یاد آمدم که در دل شب ها هزار بار
دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او
کی لذت وصال بدین حد رسیده بود

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

 

[m.sina]

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

تو را دارم ای گل، جهان با من است

تو تا با منی، جان جان با من است



کنار تو هـر لحظه گویم بـه خویش

که خوشبختی بی کران با من است

 

[فلورا.]

تو را دارم ای گل، جهان با من است

تو تا با منی، جان جان با من است



کنار تو هـر لحظه گویم بـه خویش

که خوشبختی بی کران با من است

تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم
لیلی‌ وش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم