- تاریخ ثبتنام
- 10/8/20
- ارسالیها
- 3,594
- پسندها
- 7,271
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوسملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
شعری که سزاوار تو باشد نسرودم
یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوسملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
مشک ان است که خود ببویدیک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس
شعری که سزاوار تو باشد نسرودم
درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانهاممشک ان است که خود ببوید
نه ان که عطار بگوید
می خواهمت چنان که شب خسته خواب رادرمان درد عاشقان صبر است و من دیوانهام
نه درد ساکن میشود نه ره به درمان میبرم
ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان میبری من بار هجران میبرم
من که بینم گذر عمر در این اشک روانمی خواهمت چنان که شب خسته خواب را
می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
"قیصر امین پور"
مرده بُدَم زنده شدم، گریه بُدَم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
"مولوی"
م**س.ت گشتم چرخ خوردم کف زدممن که بینم گذر عمر در این اشک روان
هوس سایه بید و لب جو ، از چه کنم ؟
هر دم از رهگذری زنگ سفر می شنوم
تکیه بر عمر چنین بسته به مو ، از چه کنم.
در این دنیا کسی محرم اسرار کسی نیستم**س.ت گشتم چرخ خوردم کف زدم
نو شدم برخواستم بر دف زدم
آه ای دف ها مرا یاری کنید
دل ز دستم میرود کاری کنید
در این دنیا کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتمتا سرم خالی نگردد از خیال ما و من
خویشتن باشم حجاب روی یار خویشتن
تن که زحمت میدهد جان را نخواهم صحبتش
حیف باشد در میان جان و جانان پیرهن
یاد باد آن بی حقیقت را که یاد ما نکردنه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی