متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #1
بسم تعالی
شروع می‌کنیم اول خودم


دلم می خواست های ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ
ﺑﻠﻨﺪﻧﺪ
ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﻧﺪ
ﺍﻣﺎ مهم ترین ﺩﻟﻢ می خواست ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ :
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﺍﻧﺴﺎﻥ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #2
از تنگنای محبس تاریکی،
از منجلاب تیره این دنیا
بانگ پر از نیاز مرا بشنو،
آه ای خدا ی قادر بی همتا​
 
امضا : SAN.SNI

nhirqm˙

رو به پیشرفت
سطح
4
 
ارسالی‌ها
175
پسندها
359
امتیازها
2,113
مدال‌ها
5
  • #3
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گنـ*ـاه و جنونم کشانده بود
 
امضا : nhirqm˙

MOBARAKEH

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
820
پسندها
9,217
امتیازها
30,873
مدال‌ها
19
سن
18
  • #4
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گنـ*ـاه و جنونم کشانده بود
دل من کودکی سبک‌سر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
او که می‌گفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جانش کرد؟
 
امضا : MOBARAKEH

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #5
دل من کودکی سبک‌سر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
او که می‌گفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جانش کرد؟

ديدگان تو در قاب اندوه
سرد و خاموش
خفته بودند
زودتر از تو ناگفته ها را
با زبان نگه گفته بودند
 
امضا : m.sina

MOBARAKEH

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
820
پسندها
9,217
امتیازها
30,873
مدال‌ها
19
سن
18
  • #6
ديدگان تو در قاب اندوه
سرد و خاموش
خفته بودند
زودتر از تو ناگفته ها را
با زبان نگه گفته بودند
درد تاریکی ست درد خواستن
رفتن و بیهوده از خود کاستن
سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن​
 
امضا : MOBARAKEH

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #7
درد تاریکی ست درد خواستن
رفتن و بیهوده از خود کاستن
سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن​
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم
 
امضا : m.sina

MOBARAKEH

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
820
پسندها
9,217
امتیازها
30,873
مدال‌ها
19
سن
18
  • #8
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
 
امضا : MOBARAKEH

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #9
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
شاعری در چشم من می خواندشعری آسمانی
در کنار قلب عاشق شعله میزد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه من همچو آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
 
امضا : m.sina

رویا بیدار

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
82
پسندها
434
امتیازها
3,013
مدال‌ها
8
  • #10
شاعری در چشم من می خواندشعری آسمانی
در کنار قلب عاشق شعله میزد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه من همچو آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
هیچ جز حسرت نباشد کار من
بخت بد، بیگانه ای شد یار من
بی گنه زنجیر بر پایم زدند
وای از این زندان محنت بار من
 

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا