نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #11
هیچ جز حسرت نباشد کار من
بخت بد، بیگانه ئی شد یار من
بی گنه زنجیر بر پایم زدند
وای از این زندان محنت بار من
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم,
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم
 
امضا : m.sina

رویا بیدار

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
82
پسندها
434
امتیازها
3,013
مدال‌ها
8
  • #12
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم,
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم
من پریشان دیده می‌دوزم بر او
بی صدا نالم که، اینست آنچه هست
خود نمی‌دانم که اندوهم ز چیست
زیر لب گویم، چه خوش رفتم ز دست
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #13
من پریشان دیده می‌دوزم بر او
بی صدا نالم که، اینست آنچه هست
خود نمی‌دانم که اندوهم ز چیست
زیر ل**ب گویم، چه خوش رفتم ز دست

تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است من به تو خندیدم
تا که با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
 
امضا : m.sina

رویا بیدار

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
82
پسندها
434
امتیازها
3,013
مدال‌ها
8
  • #14
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است من به تو خندیدم
تا که با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
من از دو چشم روشن و گریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #15
من از دو چشم روشن و گریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم
مادر تمام روز دعا می خواند
مادر گناهکار طبیعیست
و فوت می کند به تمام گلها
و فوت می کند به تمام ماهی ها
و فوت می کند به خودش
مادر در انتظار ظهور است
 
امضا : m.sina

رویا بیدار

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
82
پسندها
434
امتیازها
3,013
مدال‌ها
8
  • #16
مادر تمام روز دعا می خواند
مادر گناهکار طبیعیست
و فوت می کند به تمام گلها
و فوت می کند به تمام ماهی ها
و فوت می کند به خودش
مادر در انتظار ظهور است
تنها تو آگهی و تو می دانی
اسرار آن خطای نخستین را
تنها تو قادری که ببخشایی
بر روح من صفای،نخستین را
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #17
تنها تو آگهی و تو می دانی
اسرار آن خطای نخستین را
تنها تو قادری که ببخشایی
بر روح من صفای،نخستین را
آه اکنون تو رفته ای و غروب
سایه میگسترد به سینه راه
نرم نرمک خدای تیره ی غم
می نهد پا به معبد نگهم
می نویسد به روی هر دیوار
آیه هایی همه سیاه سیاه
 
امضا : m.sina

رویا بیدار

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
82
پسندها
434
امتیازها
3,013
مدال‌ها
8
  • #18
آه اکنون تو رفته ای و غروب
سایه میگسترد به سینه راه
نرم نرمک خدای تیره ی غم
می نهد پا به معبد نگهم
می نویسد به روی هر دیوار
آیه هایی همه سیاه سیاه
همه شب با دلم کسی می گفت
سخت آشفته ای ز دیدارش
صبحدم با ستارگان سپید
می رود می رود نگهدارش
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #19
همه شب با دلم کسی می گفت
سخت آشفته ای ز دیدارش
صبحدم با ستارگان سپید
می رود می رود نگهدارش
شاید آن به که بپرهیزم من
بخدا غنچه شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
 
امضا : m.sina

رویا بیدار

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
82
پسندها
434
امتیازها
3,013
مدال‌ها
8
  • #20
شاید آن به که بپرهیزم من
بخدا غنچه شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن ل**ب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس، مرغی اسیرم
 

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا