- ارسالیها
- 2,585
- پسندها
- 38,821
- امتیازها
- 66,873
- مدالها
- 40
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- #191
***
صدای زنگ گوشی بیدارشان میکند، دومین بار است که زنگ میزند و گویا قرار نیست بیخیال شود!
اریک دستش را از زیر گردن امیلی برمیدارد و به صفحهی گوشی نگاه میکند:
" کری*"
کمی اخم میکند، دل نگران میشود، کری این وقت صبح با او چکار دارد؟!
به سرعت جواب میدهد:
- کری؟!
- اریک...
صدای گریه کارولین خواب را از سر اریک میپراند، به سرعت نیمخیز میشود.
- چیشده؟! کارولین؟!
صدای کارولین از میان گریههاش به سختی شنیده میشود:
- دیوید اومده بود اینجا... مامان دوباره بهش حملهی عصبی دست داده... بیا... .
_ لعنتی!
به سرعت بلند میشود و لباسهایش را میپوشد، امیلی درحالی که هراسان شده نیم خیز میشود:
- چیشده؟!
اریک شلوارش را بالا میکشد و دکمههایش را میبندد:
- یه مشکلی پیش اومده... باید...
صدای زنگ گوشی بیدارشان میکند، دومین بار است که زنگ میزند و گویا قرار نیست بیخیال شود!
اریک دستش را از زیر گردن امیلی برمیدارد و به صفحهی گوشی نگاه میکند:
" کری*"
کمی اخم میکند، دل نگران میشود، کری این وقت صبح با او چکار دارد؟!
به سرعت جواب میدهد:
- کری؟!
- اریک...
صدای گریه کارولین خواب را از سر اریک میپراند، به سرعت نیمخیز میشود.
- چیشده؟! کارولین؟!
صدای کارولین از میان گریههاش به سختی شنیده میشود:
- دیوید اومده بود اینجا... مامان دوباره بهش حملهی عصبی دست داده... بیا... .
_ لعنتی!
به سرعت بلند میشود و لباسهایش را میپوشد، امیلی درحالی که هراسان شده نیم خیز میشود:
- چیشده؟!
اریک شلوارش را بالا میکشد و دکمههایش را میبندد:
- یه مشکلی پیش اومده... باید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش