متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه سوم فانتزی رمان وادیِ دل ملکه می‌طلبد! | ام.فاخر کاربر انجمن یک رمان

از کدوم شخصیت بیش‌تر خوشتون میاد؟

  • امیلی/ ملکه‌ی دل

  • کانسینسو/ وزیر اعظم

  • لوگیکو/ مباشر

  • آلبرت

  • شخصیت‌ها پردازش خوبی نداشت :-(

  • آرگومنتو

  • اریک


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #71
***
پلک برهم می‌زند و باری دیگر به تاریکی فراگیر اتاقش خیره می‌شود، در تمام طول شب فکری در ذهنش جولان می‌داد و آرامش و خواب را از او گرفته بود، به تحلیل اتفاقات گذشته ادامه می‌دهد و باز هم به این نتیجه می‌رسد که یک چیز درست نیست! چند روزی‌ست که از عمل به پیشنهاد جناب پولیتو و مقایسه‌ی معشوق با اشلی گذشته و هم‌چنان سرزمین دل اقدامی انجام نداده است! اخمی می‌کند و به پهلو دراز می‌کشد، لب‌های نازکش از کلافگی جمع می‌شود، او در همان زمانی که پولیتو پیشنهاد مقایسه را داد، تمامی احتمالات را پیش‌بینی کرده بود؛ اما این‌که سرزمین دل به این حمله‌ی سخت هیچ پاسخی ندهد برایش غیر معمول است.
جناب پولیتو و پادشاه اریک از اتفاق پیش‌ آمده، کاملاً راضی و خرسند هستند و سکوت دل را به فال نیک گرفته‌اند اما...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #72
در تالار باز می‌شود اما به جای پادشاه اریک، جناب پولیتو به عنوان اولین شخص پس از او وارد می‌شود. برخلاف او کاملاً آسوده خاطر می‌باشد و با چانه‌ای بالا داده و قدم‌هایی آرام به میز مذاکره نزدیک می‌شود، روبه‌روی آرگومنتو قرار می‌گیرد و سرش را به مقداری کمی برای او خم می‌کند. آرگومنتو پاسخ او را با تعظیمی به همان صورت می‌دهد و باری دیگر دلهره به وجودش ریشه می‌دواند و سوزی افزون بر سرمای فضایِ درون تالار را به او منتقل می‌کند، پولیتو زمانی که ابروهای کم‌پشتِ درهم گره‌ خورده‌ و چهره‌ی پر از تشویش آرگومنتو را می‌‌بیند، سرش را کمی بالا می‌گیرد که با نگاه او هم‌سطح شود سپس با کنجکاوی می‌پرسد:
- چه چیزی ذهن شما را مشغول کرده است جناب آرگومنتو؟
به انتهای بالا رفته‌ی چشمان خاکستری پولیتو نگاه می‌کند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #73
نفسش تند می‌شود از این حقیقتی که کاملا مشخص است اما سایرین قصد انکار آن‌را دارند، سری به نشانه‌ی تأسف تکان می‌دهد و سپس به پولیتو می‌نگرد و در رفتار او دقیق‌تر می‌شود، هرچند که پولیتو بخواهد نگرانی‌اش را نشان ندهد اما این‌که ناخودآگاه از نگاه مستقیم به آرگومنتو پرهیز می‌کند و مضطرب با دستانش روی میز ضرب می‌گیرد به وزیر اعظم ریزبین سرزمین خرد این مفهوم را می‌رساند که او نیز به حقیقت با حرف‌هایش موافق است و تنها برای مصلحت خودش قصد مخالفت و انکار حقایق را دارد، پس کمی خشمش فروکش می‌کند چراکه حداقل این مخالفت پولیتو ریشه در جهالت او ندارد! اخم‌هایش کمی از هم باز می‌شود اما لحن خشکش نرم نمی‌گردد و می‌گوید:
- بهتر است که برای مصلحت خودتان حقیقت را انکار نکنید چراکه این عمل سیاست نیست! بلکه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #74
هم‌زمان با این‌که به نگین مشکی انگشتر لوزی شکل موجود در دست راستش زل زده، با همان دست بر روی سطح میز ضرب می‌گیرد و در دل می‌گوید:
" بهتر است جناب دیاگو دلیل قانع کننده‌ای برای این غیبت بی‌جایش داشته باشد!"
سپس چشمانش را ریز می‌کند و خطاب به جمع دور میز می‌گوید:
- از سرزمین دل خبری نشد؟!
آرگومنتو به سرعت از این فرصت استفاده مرده و می‌گوید:
- نه پادشاه، اما همین موضوع خود به تنهایی جای نگرانی دارد.
در همین لحظه دیاگو دوان‌دوان و نامه به دست، با آن قامت رشیدش وارد شده و باعث می‌شود که آرگومنتو خیره به او سکوت کند، اویِ نگران به جای نشستن در جایگاهش، سرپا در کنار اریک می‌ایستد و با سرش تعظیمی کوتاه برای او می‌کند اما اریک که اخمش غلیظ‌تر از قبل شده به سبب دیرکردش به او بی‌توجهی می‌کند و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #75
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #76
***
- همچنان خبری از اقدام بعدی ملکه نشده؟
دیاگو دستی به بینی عقابی‌اش می‌کشد و چشمان خسته‌اش را با مکث می‌بندد و سپس با صدای زمختش که او را برخلاف ذاتش، فردی بداخلاق و بی‌حوصله نشان می‌دهد، می‌گوید:
- خیر پادشاه، اما از آن‌جایی که نزدیک شدن معشوق به خانواده‌ی ضمیروالا باعث عزیزتر شدن او گشته احتمال می‌دهیم که اقدام بعدی ایشان درخصوص نزدیک‌تر شدن ضمیروالا به معشوق باشد.
پولیتو پوزخندی می‌زند و با لحن عاقل اندر سفیهانه‌ای می‌گوید:
- البته که این‌طور است! در این مورد که شکی نیست جناب دیاگو! کاملاً آشکار است که ملکه‌ی دل تمام اعمال خود را در راستای افزایش قدرتش انجام می‌دهد!
نحوه‌ی چشم چرخاندن پولیتو به همراه لحن تمسخرآمیزش بانی اخم غلیظی در میان ابروهای هلالی دیاگو می‌شود، بدین‌ترتیب او...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #77
پچ‌پچ‌ها و اعتراض‌ها پس از این حرف پولیتو آغاز می‌شود و او را هدف می‌گیرد، اول از همه کمپارو نسبت به این عمل واکنش نشان می‌دهد، چشم‌های درشتش را با جدیت و نگرانی به پولیتو می‌دوزد و می‌گوید:
- شما خود از بخش جناح راست هستید! عجیب است که با وجود آگاهی با وجود آگاهی بر تأثیرات مضری که دفعه‌ی پیش این احساس بر این بخش گذاشت پیشنهاد این راه‌حل را دادید! تنها با مقایسه‌ای سرانگشتی می‌توان فهمید که این راه‌حل شرایط بسیار بدی را در سرزمین به وجود می‌آورد!
دوبو در حال بازی با لاله‌ی گوشش نامطمئن می‌پرسد:
- اصلاً دفع حمله‌ی سرزمین دل ارزش این عمل را دارد؟!
آرگومنتو عصبی می‌شود و با نگاهی تیز و برنده به دوبو می‌نگرد که باعث شده که کلام در دهان دوبو خشک شود و سپس به دفاع از پولیتو می‌گوید:
- کسی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #78
***
در وجودش شور و شعفی خاص در وجودش جولان می‌دهد که باعث شده زودتر از سایر افراد به تالار اصلی برود و با غرور زیاد و سری بالا، خرمان‌خرمان سی و یک پله‌ی پادشاهی را طی کند و به بالای آن برسد. روی تخت پادشاهی می‌نشیند، با لبخند مرموز یک‌طرفه‌اش منتظر ورود سایر درباریان می‌شود.
هنگامی که تمامی درباریان با لباس‌هایی خاکستری و فاخر بر روی پله‌های سنگی، بر اساس مقامشان مستقر شدند, اریک. با همان لبخند یک‌طرفه بر روی لبان گلبهی‌اش گلویی صاف می‌کند و پای راستش را با آرامش روی پای چپش می‌گذارد، هم‌زمان با این‌که با انگشتش نگین مشکی انگشترش بازی می‌کند، می‌گوید:
- آقایان! امروز قرار است یکی از مهره‌های اصلی سرزمین دل را به خاک بیفکنیم!
آرگومنتو از روی آگاهی سری تکان می‌دهد اما پولیتو یکی از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #79
دوبو دست از بازی با لاله‌ی گوشش می‌کشد و چشمان به رنگ خاکسترش به اریک می‌نگرد سپس باری دیگر سوال موجود در ذهن دیگران را با تردید بیان می‌کند:
- چه کسی هدف حمله‌ی پادشاه خرد است؟
بالاخره بحث به سوال مورد علاقه‌ی اریک رسید! باری دیگر لبخند برروی لب‌های پر پادشاه خرد نقش می‌بندد و همراه با یادآوری زمانی که برای اولین‌بار با آرگومنتو در حین بازی شطرنج این تصمیم را گرفته بود* می‌گوید:
- وزیر اعظم سرزمین دل، جناب کانسینسو!
نگرانی و بهت در چشمان قرمز_ خاکستری فرورفته‌ی پاردونو خانه می‌کند، دو ابروی کمانی‌ خاکستری‌اش را با تعجب بالا می‌اندازد و با ناراحتی‌ای که چاشنی تعجب به خود گرفته خیره به اریک می‌گوید:
- اما... اما سرورم! جناب کانسینسو یکی از شریف‌ترین افراد سرزمین دل است!
اریک که از این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #80
فصل ششم: قانون زندگی

در یک رودخانه دوبار نمی‌توان شنا کرد!*

***
ضمیروالا (دنیای واقعی)

احساسش کردم، تغییر را! درست در هنگامی که خیره در چشمان سبز مالک شرکت زیر پای جان[25]، مدیر عامل شرکت را خالی می‌کردم جرقه‌ی تغییر را در وجودم تشخیص دادم، مسلماً من شخصی نبودم که این‌گونه و به ناحق تنها با چند دست‌آویز ساده برای کسی پاپوش درست کند! و زمانی پشیمان شده بودم که کار از کار گذشته بود!
در زمانی که جمله‌های برنامه‌ریزی شده‌ام را روبه مالک شرکت می‌گفتم حاضرم قسم بخورم که فردی در وجودم، در درون قلبم فریاد کشید! که این کار درست نیست اریک! این کار را نکن! این عمل را نباید انجام بدهی! و در مقابل آن در عین ناراحتی‌ام، مغزم با تمام قوا مرا به ادامه‌ی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.Fakher

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا