- ارسالیها
- 1,516
- پسندها
- 16,391
- امتیازها
- 39,073
- مدالها
- 39
- نویسنده موضوع
- #111
پدر تامپر اجالتاً عادت داشت زیاد حرف بزند. وقتهایی که در خانه مینشست دیگر کسی نمیتوانست جلویش را بگیرد تا از اجناس جدیدی که برایش میآمدند یا ابتکار چیدمان جدید قفسهها صحبت نکند. آنموقعها هم مرتب دربارهی همین مسائل صحبت میکرد. همان چیزی که مارتین اصلاً حوصلهاش را نداشت. تامپر نیز به پیروی از ساکت بودن او، فقط به یک نقطه زل زده بود و چیزی نمیگفت. بن نیز آنچنان صحبت میکرد که گویی دلش میخواهد از او ده انبار ساعت خریداری کند.
- تمام اجناسی که وارد شارلو میشوند، بعد از هزینهای که پرداخت میکنم میتوانم به فروش برسونم. همه چیزی که داخل انبار وجود داره باید حسابی جاشون مناسب باشه. اگه آسیب ببین، یا دیوارهای انبار محکم نباشن، ممکنه خسارت جبران ناپذیری به کار و بارم...
- تمام اجناسی که وارد شارلو میشوند، بعد از هزینهای که پرداخت میکنم میتوانم به فروش برسونم. همه چیزی که داخل انبار وجود داره باید حسابی جاشون مناسب باشه. اگه آسیب ببین، یا دیوارهای انبار محکم نباشن، ممکنه خسارت جبران ناپذیری به کار و بارم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.