- ارسالیها
- 1,516
- پسندها
- 16,391
- امتیازها
- 39,073
- مدالها
- 39
- نویسنده موضوع
- #51
رنگ قرمزِ پررنگ همانطور که از دلِ پاره شدهی قوطی بیرون میپاشید، روی کف سردِ زمین پیشروی میکرد و آغشته میکردش به رنگ قرمز. تامپر همانطور محتاطانه در حال نگاه کردن بود. انگار که نتیجهی خستگی چند ساعتهاش به فنا رفته بود. قوطی انگار رنگ زیادی را در خود جای داده بود؛ چون محتوایش سیلی راه انداخته بود در اطرافش. ناگهان در کمال وحشت دوباره مانند سری قبل، لیز خوردن چیزی را روی پهلویش احساس کرد. بدون معطلی دستش را زیر کوله برد و التماسانه تقلا کرد. چیزی گِرد و حلبی درون دستانش قرار گرفت و دیگر آن لیزی احساس نشد. همراه با لبخند رضایتمندی که روی لبانش مینشست، خیالش راحتتر شد. قوطی را از پهلویش این سمتتر آورد و مقابل صورتش گرفت. قوطی که روی آن نوشته شده بود: «بنفش». در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش