مشاعره مشاعره با اشعار احمد شاملو

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 123
  • بازدیدها 4,178
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #121
در سکوت
آن که می‌اندیشد
به‌ناچار دَم فرو می‌بندد
اما آنگاه که زمانه
زخم‌خورده و معصوم
به شهادتش طلبد
به هزار زبان سخن خواهد گفت
تو سخن نمی گویی
من نمی شنوم
تو سکوت می کنی
من فریاد می زنم
با منی ،با خود نیستم
وبی تو خود را نمی یابم
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Arjmand

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
4,610
امتیازها
35,773
مدال‌ها
21
سطح
15
 
  • #122
تو سخن نمی گویی
من نمی شنوم
تو سکوت می کنی
من فریاد می زنم
با منی ،با خود نیستم
وبی تو خود را نمی یابم
مگذار دیگران نام تو را بدانند …
همین زلال بی‌کران چشمانت
برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست!
 

Seta~

سرپرست بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
6,206
پسندها
39,567
امتیازها
84,376
مدال‌ها
77
سطح
44
 
  • #123
مگذار دیگران نام تو را بدانند …
همین زلال بی‌کران چشمانت
برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست!
تو همزاد من هستی
من سایه‌ای هستم که بر اثر وجود تو بر زمین افتاده‌ام زیر پاهایت
و اگر تو نباشی من نیستم
 
امضا : Seta~

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #124
تو همزاد من هستی
من سایه‌ای هستم که بر اثر وجود تو بر زمین افتاده‌ام زیر پاهایت
و اگر تو نباشی من نیستم
من و تو درخت و بارون
من بهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درختم تو بهار
ناز انگشتای بارون تو باغم می کنه
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا