فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 21/11/23 #61 من که دریا دریا غرق کف دستم بود حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟ گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟ امضا : فلورا.
من که دریا دریا غرق کف دستم بود حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟ گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 13/7/24 #62 فلورا. گفت من که دریا دریا غرق کف دستم بود حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟ گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟ کلیک کنید تا باز شود... ارتفاع بالها سطح هوا فرصت پروازها سقف قفس خسته از دل خسته از این دست دل ای خوشا دل های دور از دسترس امضا : m.sina
فلورا. گفت من که دریا دریا غرق کف دستم بود حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟ گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟ کلیک کنید تا باز شود... ارتفاع بالها سطح هوا فرصت پروازها سقف قفس خسته از دل خسته از این دست دل ای خوشا دل های دور از دسترس
Altinay* مدیر بازنشسته سطح 16 ارسالیها 1,312 پسندها 6,256 امتیازها 24,673 مدالها 26 13/7/24 #63 m.sina گفت ارتفاع بالها سطح هوا فرصت پروازها سقف قفس خسته از دل خسته از این دست دل ای خوشا دل های دور از دسترس کلیک کنید تا باز شود... سر به زیر و ساکت و بیدست و پا می رفت دل یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد امضا : Altinay*
m.sina گفت ارتفاع بالها سطح هوا فرصت پروازها سقف قفس خسته از دل خسته از این دست دل ای خوشا دل های دور از دسترس کلیک کنید تا باز شود... سر به زیر و ساکت و بیدست و پا می رفت دل یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 13/7/24 #64 Altinay* گفت سر به زیر و ساکت و بیدست و پا می رفت دل یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد کلیک کنید تا باز شود... در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است از این همه دل چه سود اگر عشق نبود بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود از دست تو در این همه سرگردانی تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود امضا : m.sina
Altinay* گفت سر به زیر و ساکت و بیدست و پا می رفت دل یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد کلیک کنید تا باز شود... در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است از این همه دل چه سود اگر عشق نبود بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود از دست تو در این همه سرگردانی تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود