متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار قیصر امین‌پور

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 63
  • بازدیدها 1,610
  • کاربران تگ شده هیچ

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #41
تو می‌روی تمام ایستگاه می‌رود

و من چقدر ساده‌ام که سال‌های سال

در انتظار تو کنار این قطارِ رفته ایستاده‌ام

و همچنان به نرده‌های ایستگاه رفته

تکیه داده‌ام
می‌توان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #42
می‌توان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت
تا ز تن درآورم چامه و چکامه نیستند

تا به رشته‌ سخن درآورم نعره نیستند

تا ز نای جان برآورم دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #43
تا ز تن درآورم چامه و چکامه نیستند

تا به رشته‌ سخن درآورم نعره نیستند

تا ز نای جان برآورم دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است
تا باز این کتاب قدیمی را

که از کتابخانه امانت گرفته ایم

ـ یعنی همین کتاب اشارات را ـ

با هم یکی دو لحظه بخوانیم
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #44
تا باز این کتاب قدیمی را

که از کتابخانه امانت گرفته ایم

ـ یعنی همین کتاب اشارات را ـ

با هم یکی دو لحظه بخوانیم
می‌توان آیا به دریا حکم کرد

که دلت را یادی از ساحل مباد

موج را آیا توان فرمود ایست

باد را فرمود باید ایستاد
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #45
می‌توان آیا به دریا حکم کرد

که دلت را یادی از ساحل مباد

موج را آیا توان فرمود ایست

باد را فرمود باید ایستاد
دردهای من

جامه نیستند

تا ز تن درآورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته‌ سخن درآورم

نعره نیستند
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #46
دردهای من

جامه نیستند

تا ز تن درآورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته‌ سخن درآورم

نعره نیستند
دلم ز دست زمین و زمان به تنگ آمد

مرا ببر به زمین و زمانه ای دیگر
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #47
دلم ز دست زمین و زمان به تنگ آمد

مرا ببر به زمین و زمانه ای دیگر
رنگ و بوی غنچه‌ی دل است

پس چگونه من

رنگ و بوی غنچه را ز برگ‌های تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا

دست درد می‌زند ورق

شعر تازه‌ی مرا

درد گفته است
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #48
رنگ و بوی غنچه‌ی دل است

پس چگونه من

رنگ و بوی غنچه را ز برگ‌های تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا

دست درد می‌زند ورق

شعر تازه‌ی مرا

درد گفته است
تقصیر عشق بود که خون کرد بی شمار
باید به بی گناهی دل اعتراف کرد
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #49
دلم را ورق می‌زنم

به دنبال نامی که گم شد

در اوراق زرد و پراکنده این کتاب قدیمی


به دنبال نامی که من

ـ من شعرهایم که من هست و من نیست ـ
تقصیر عشق بود که خون کرد بی شمار
باید به بی گناهی دل اعتراف کرد
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #50
دلم را ورق می‌زنم

به دنبال نامی که گم شد

در اوراق زرد و پراکنده این کتاب قدیمی


به دنبال نامی که من

ـ من شعرهایم که من هست و من نیست ـ
تا ز نای جان برآورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا