- تاریخ ثبتنام
- 11/12/20
- ارسالیها
- 2,224
- پسندها
- 16,639
- امتیازها
- 44,373
- مدالها
- 18
- نویسنده موضوع
- #1
تو را رسمست اول دلربایی
نخستین مهر و آخر بی وفایی
نخستین مهر و آخر بی وفایی
یارکی مراست رند و بذله گو،شوخ و دلربا،خوب و خوش سرشتتو را رسمست اول دلربایی
نخستین مهر و آخر بی وفایی
تا یار مرا ربوده از هستی خویشیارکی مراست رند و بذله گو،شوخ و دلربا،خوب و خوش سرشت
طرهاش عبیر،پیکرش حریر،عارضش بهار،طلعتش بهشت
شادیی راکه غمی هست ز پی شادی نیستتا یار مرا ربوده از هستی خویش
واقف نیم از بلندی و پستی خویش
آنگونه ز جام عشق مستم دارد
کآگاه نیم ز خویش و از مستی خویش
تو در خوبی و زیبایی چنان امروز یکتاییشادیی راکه غمی هست ز پی شادی نیست
شادمان حالی از اینم که دلم غمگین است
یارکی مراست رند و بذله گو،تو در خوبی و زیبایی چنان امروز یکتایی
که خورشید ار به خود بندی به زیبایی نیفزایی
حدیثروز محشرهرکسیدر پرده میگوید
شود بیپرده آن روزی که روی از پرده بنمایی
تلخ آیدم به کام به جز باده هر چه هستیارکی مراست رند و بذله گو،
شوخ و دلربا،خوب و خوش سرشت
طرهاش عبیر،پیکرش حریر،
عارضش بهار،طلعتش بهشت
امید عیش مدار از جهان بوقلمونتلخ آیدم به کام به جز باده هر چه هست
کز عهد مهد دایه به می داده خو مرا
آلایش دو کونم اگر هست باک نیست
می آب رحمتست و دهد سشت و شو مرا
یکی را دیدم اندر ری که دایمامید عیش مدار از جهان بوقلمون
ز عهد مهد تا پایان پیری
یارکی هست مرا به لطافت ملکویکی را دیدم اندر ری که دایم
همی نالید از درد جدایی
به خون دل همی مویید و میگفت
بتان را نیست الا بیوفایی
چو بر ما حاصل آخر خود همین بود
نبودی کاش از اول آشنایی