نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار بهرام محمودی

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 37
  • بازدیدها 912
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,552
پسندها
7,169
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #21
محبوبم!
چرا گریه هامان بند نمی آید؟
چرا اینهمه باران!
ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺳﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺭﺱ

ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻨﮓ ﺗﺮ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ﺷﺎﺧﻪ ﺭﺍ

ﮐﺎﺵ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,965
پسندها
4,718
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #22
ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺳﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺭﺱ

ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻨﮓ ﺗﺮ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ﺷﺎﺧﻪ ﺭﺍ

ﮐﺎﺵ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ
مگر یک آدم

چند بار قرار است بمیرد

که این همه خاطره

خنجر به دست

در آستانه ی هر فصل به کمینش نشسته اند؟!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,552
پسندها
7,169
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #23
مگر یک آدم

چند بار قرار است بمیرد

که این همه خاطره

خنجر به دست

در آستانه ی هر فصل به کمینش نشسته اند؟!
دنبال پنجره ی خانه ی تو بگردم

می دانم نیستی و من این همه شعر را

بیهوده به بال قاصدک ها سنجاق کرده ام

لازم نیست سراغت را از پروانه ها بگیرم

وقتی نبودنت را می توانم از چشم شمعدانی ها بخوانم
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,965
پسندها
4,718
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #24
دنبال پنجره ی خانه ی تو بگردم

می دانم نیستی و من این همه شعر را

بیهوده به بال قاصدک ها سنجاق کرده ام

لازم نیست سراغت را از پروانه ها بگیرم

وقتی نبودنت را می توانم از چشم شمعدانی ها بخوانم
من ِ در تبعید!
او را
چون گل سرخی از پشت میله های زندان
دوست داشتم.!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,552
پسندها
7,169
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #25
من ِ در تبعید!
او را
چون گل سرخی از پشت میله های زندان
دوست داشتم.!
می شود از کنار شمعدانی ها گذشت
و دلتنگ عطر کسی نشد؟
مگر آدم چند زمستان را
می تواند
بی گرمای دستهای کسی که دوستش دارد
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,965
پسندها
4,718
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #26
می شود از کنار شمعدانی ها گذشت
و دلتنگ عطر کسی نشد؟
مگر آدم چند زمستان را
می تواند
بی گرمای دستهای کسی که دوستش دارد
می توانم چشمهایم را ببندم

یا به پرنده ای دور از تو خیره شوم

که روی سیم برق برف‌هایش را می تکاند ..

اصلن می توانم با هر سیاست نخ‌نما شده دیگری!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,552
پسندها
7,169
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #27
می توانم چشمهایم را ببندم

یا به پرنده ای دور از تو خیره شوم

که روی سیم برق برف‌هایش را می تکاند ..

اصلن می توانم با هر سیاست نخ‌نما شده دیگری!
یا مثلن از قطاری حرف بزنم
که نیم ساعت تاخیر داشت
می توانم چشمهایم را ببندم
یا به پرنده ای دور از تو خیره شوم
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,965
پسندها
4,718
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #28
یا مثلن از قطاری حرف بزنم
که نیم ساعت تاخیر داشت
می توانم چشمهایم را ببندم
یا به پرنده ای دور از تو خیره شوم
مشکوکم

به سایه ای

که با من قدم می زند

زیر باران!!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,552
پسندها
7,169
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #29
مشکوکم

به سایه ای

که با من قدم می زند

زیر باران!!
ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺳﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺭﺱ
ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻨﮓ ﺗﺮ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ﺷﺎﺧﻪ ﺭﺍ

ﮐﺎﺵ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺍﻣﻼﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﺗﺮ ﻓﻌﻞ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺍﺳﺖ
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,965
پسندها
4,718
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #30
ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺳﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺭﺱ
ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻨﮓ ﺗﺮ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ﺷﺎﺧﻪ ﺭﺍ

ﮐﺎﺵ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺍﻣﻼﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﺗﺮ ﻓﻌﻞ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺍﺳﺖ
تمام ساعت های خداحافظی را

به وقت باران های نم نم کوک کرده است
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا