- ارسالیها
- 1,890
- پسندها
- 4,410
- امتیازها
- 22,673
- مدالها
- 23
- نویسنده موضوع
- #41
با هم به رقصیدن ادامه دادند، همهی مهمانها ایستادند و آن دو را تماشا کردند. نگاهها تماماً بر روی آرتمیس بود. آن لباس زیبای او و اندام ورزیدهاش تماشایی بود. به آرتا علامتی داد، آرتا بعد از خاموشی چراغها به سمت اتاق صفایی رفت. هارد لپتاپ او را از لپتاپ خارج کرد و هارد دیگری وارد لپتاپ کرد. شنودهای ریزی در جایجای اتاق قرار داد و از اتاق خارج شد. از پلهها که پایین آمد، چراغها روشن شد. آرتمیس به سمت نوشیدنیها قدمی برداشت، یک نوشیدنی از روی میز برداشت و یک نفسه سر کشید. اخمی روی پیشانیاش نقش بست. آرتا به سمتش قدم برداشت و لب زد:
- اینم جزئی از نقشهاس؟!
آرتمیس بدون هیچ حرکتی لب زد:
- نه اومدم از دور مواظبت باشم! جدی جدی میپرسی؟!
آرتا که از لحن او...
- اینم جزئی از نقشهاس؟!
آرتمیس بدون هیچ حرکتی لب زد:
- نه اومدم از دور مواظبت باشم! جدی جدی میپرسی؟!
آرتا که از لحن او...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش