- ارسالیها
- 663
- پسندها
- 2,787
- امتیازها
- 14,773
- مدالها
- 12
- سن
- 18
- نویسنده موضوع
- #41
اشوان رو به آری با شیطنت گفت:
- منتظر جوابت هستن عروس خانوم.
آریانا سر زیر انداخت و با کمی مکث گفت:
- هر چی بابا بگه.
بابا با لبخند و تحسین نگاهش کرد و نگاه پر رضایتی به دانیال انداخت و گفت:
- اگه آقاجون موافق من حرفی ندارم.
آقاجون لبخند رضایت بخشی زد و رو به آریانا و دانیال با گرمی و محبت همیشگیاش گفت:
- مبارکِ.
اشوان دستش رو جلوی دهنش گرفت و مثل خانوما کل زد کلاً توی فامیل ما اشوان معرف به کل زن بود.
به سمت اشکان با ناز و رقص میره و وسط دست اشکان رو گرفت و مثل عروس و داماد میرقصن. یعنی فقط اونجا ه اشوان نقش فروش رو بازی میکنه و خم شد روی دست اشکان و اشکان هم دستش رو برداشت و با کله خورد زمین و خندهی جمع بلند شد. ترنم که رسماً بخش زمین شد و منم که کنارش بودم هی لباسم رو میکشید یه...
- منتظر جوابت هستن عروس خانوم.
آریانا سر زیر انداخت و با کمی مکث گفت:
- هر چی بابا بگه.
بابا با لبخند و تحسین نگاهش کرد و نگاه پر رضایتی به دانیال انداخت و گفت:
- اگه آقاجون موافق من حرفی ندارم.
آقاجون لبخند رضایت بخشی زد و رو به آریانا و دانیال با گرمی و محبت همیشگیاش گفت:
- مبارکِ.
اشوان دستش رو جلوی دهنش گرفت و مثل خانوما کل زد کلاً توی فامیل ما اشوان معرف به کل زن بود.
به سمت اشکان با ناز و رقص میره و وسط دست اشکان رو گرفت و مثل عروس و داماد میرقصن. یعنی فقط اونجا ه اشوان نقش فروش رو بازی میکنه و خم شد روی دست اشکان و اشکان هم دستش رو برداشت و با کله خورد زمین و خندهی جمع بلند شد. ترنم که رسماً بخش زمین شد و منم که کنارش بودم هی لباسم رو میکشید یه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر