- ارسالیها
- 694
- پسندها
- 3,757
- امتیازها
- 17,473
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- #101
تا طبقهی پنجم بالا رفت و نگاهی به ساختمان روبهرویش انداخت. کلمهی بزرگ هتل میسونو در بالای ساختمان و پایین آن با رنگ قرمز میدرخشید. رانمارو قلابش را جمع کرد و به بالکن روبهرویش انداخت. به پایین تاب خورد و با قوسی بزرگ روی دیوارهای شیشهای ساختمان کناری به سمت بالا دوید. جاذبهی زمین را حس میکرد که در حال کشیدن اوست اما میدانست لحظهای که دچار تردید شود مطمئناً با سر به آغوش زمین سقوط خواهد کرد.
رانمارو در یک نیمدایره به بالا دوید و با مهارت روی بالکن طبقهی دهم فرود آمد. هنوز هفت طبقه مانده بود. از کمر روی نردههای فلزی خم شد و قلبش را به طبقه بالا شلیک کرد. چارهای نبود. باید طبقه طبقه پیشروی میکرد. ده دقیقهای طول کشید تا به طبقهی مورد نظرش برسد. دست به لبهی بالکن گرفت و...
رانمارو در یک نیمدایره به بالا دوید و با مهارت روی بالکن طبقهی دهم فرود آمد. هنوز هفت طبقه مانده بود. از کمر روی نردههای فلزی خم شد و قلبش را به طبقه بالا شلیک کرد. چارهای نبود. باید طبقه طبقه پیشروی میکرد. ده دقیقهای طول کشید تا به طبقهی مورد نظرش برسد. دست به لبهی بالکن گرفت و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.